10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mehrsana انتشار: 3 سال پیش 311 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
که دیدیم یه باغ که همه جا تزیین شده بود مرینت:اینا کاره تو هستش آدرین:نه حالا بیا بریم جلو خودت میفهمی کار کیه و رفتم جلو که دیدیم یهو تمام بچه ها جلوی مرینت ظاهر شدن همه: سوپرایز 🥳 که مرینت خشکش زد مرینت:اییننجا چچچه خبببره😧آلیا:این جشن برای تو هست😊 رز:ما این جشن رو گرفتیم تا ازت معذرت خواهی کنیم🥺 جولیکا:مرینت ما تو رو خوب نشناخته بودیم😞 نینو : ما خیلی زود قضاوت کردیم😔 میلن: لطفاً ما رو ببخش مرینت🥺 همه:مرینت ما معذرت میخوایم لطفاً مارو ببخش🥺😞(همه ی حرف هاشونو با بغض به مرینت گفتن) مرینت هنوز توی شک بود و هیچ تکون نمیخورد
از زبان مرینت:وقتی بچه ها ازم معذرت خواهی کردن نمیدونستم چی بگم از قیافشون معلوم بود که کلی پشیمون بودن مرینت:من شما ها رو میبخشم😊 که همه بچه با خوشحالی بهم نگاه کردن و سریع آمدن و بغلم کردن مرینت:بچه ها دارم خفه میشم😣 که از جدا شدن آلیا:دلم برات تنگ شده بود🥺 مرینت:منم😊که کلویی:اممم سسسللللااامممم😰 که همه مون به سمتش برگشتیم کلویی:من مممیخواستم یه چیزززی بگممم😟 و سرشو انداخت پایین کلویی:میشه بابت بدی هایی که بهتون کردم منو ببخشین🥺😢(با بغض) و اشک از چشماش مثل بارون میریخت که ما دخترا رفتیم و بغلش کردیم مرینت:گریه نکن آلیا:راست میگه گریه نکن کلویی:منو میبخشین؟😭 همه:اره🙂 کلویی: واقعا😢 رز:اره بخشیدیمت جولیکا:دیگه ناراحت نباش میلن:ما دیگه همه با هم دوستیم که یهو یه صدایی آمد تاکی:آخ یکی کمک کنه کمرم😩😖 که کیم رفت و جعبه رو ازش گرفت مرینت:تاکی توی اون جعبه چیه تاکی:خودت میفهمی که دیدم پشت سرش دو نفر دیگه هم دارن با جعبه میان یوتسوها:کمک این خیلی سنگینه😖 لوکا:بزار کمکت کنم و رفت پیش یوتسوها که کلویی هم دنبالش رفت و با هم به یوتسوها کمک کردن و وقتی داشتن جعبه رو از یوتسوها میگرفتن یک دفعه دستای لوکا به دستای کلویی میخوره و کلویی سرخ میشه و میتسوها هم جعبه ای که دستش بود رو گذاشت روی میز میتسوها:اینا واقعا سنگینن😩😊 و بعد چندتا بشقاب بزرگ روی میز گذاشت و جعبه رو باز کرد و کروسان ها رو گذاشت داخل بشقاب ها و بعد از کروسان ها جعبه ماکارون ها رو از لوکا و کلویی گرفت و بازشون کرد و گذاشتشون داخل بشقاب
مرینت:میتسوها بزار کمکت کنم و رفتم سمتش میتسوها :لازم نیست تموم شدن همه شونو توی بشقاب گذاشتم و بعد کیم و تاکی اون جعبه بزرگ رو آوردن و درشو باز کردن و یه کیک بزرگ از داخل جعبه آوردن بیرون و روی میز گذاشتنش آلیا:وایی به موقع رسوندینش بچه ها ممنون تاکی میتسوها و یوتسوها:خواهش😊 مرینت:کی وقت کردین کیک درست کنین😐🤨 تاکی: موقعی که تو و آدرین و کلویی رفتین بیرون قبلش شوهر خاله تام همه چیز رو آماده کرده بود مرینت:آها ممنون بچه ها امروز بهترین روز زندگیمه🥰 و بعد هم دیگه رو بغل کردیم میتسوها: بغل کردن بسه کیا گشنه شونه بیان کروسان و ماکارون بخورن که همه بچه ها به سمت میز حمله کردن منم یه بشقاب پر کروسان و ماکارون برداشتم و به تیکی و پلگ دادم تا اونا برن خونه من تا به بقیه کوامی ها بدن و خودشونم بخورن پلگ:این یکم سنگینه😖 تیکی:اره😩 آدرین:پرنسس من میبرم و رفت پشت یه درخت قایم شد و تبدیل به گربه سیاه شد و رفت خونه ما تا خوراکی ها رو به کوامی ها بده و تیکی هم همراهش رفت . (چند دقیقه بعد) از رفتن آدرین نیم ساعت میگذشت و هنوزم نیومده بود خیلی نگرانش بودم که خدایی نکرده اتفاقی براش نیوفتاده باشه یعنی چی شده که آنقدر دیر کرده جولیکا:مرینت چی شده چرا آنقدر استرس داری ؟ مرینت:ها چیزی نشده😅 جولیکا: مطمئنی؟🤨 مرینت:اره مطمئنم 😊 که نینو آمد سمتمون نینو:اممم بچه ها شما میدونید آدرین کجاست؟ منم هیچ جوابی واسش نداشتم برای همین خودمو زدم به کوچه علی چپ🙄 (من:خوبه خودت فرستادیش خونتون بعد نمیدونی🤣 مرینت:خب هیچ دروغی به زهنم نمیرسه🙄 من:😐) جولیکا:نه نمیدونم نینو:مرینت تو میدونی؟ مرینت:اممم منم نمیدونم نینو:آها باشه و رفت
که بعد گربه سیاه رو دیدم که رفت پشت یه درخت و منم با سرعت رفتم سمتش آدرین:خب پلگ اینم پنیرات برو پیش دوستات پلگ:ممنون آدرین تو بهترینی و رفت و منم سریع رفتم و آدرین رو بغل کردم و سرمو گذاشتم روی سینش مرینت:آدرین کجا بودی نمیگی نگرانت میشم🥺 که با دستش چونم گرفت و من سرمو از روی سینش برداشتم آدرین: ببخشید پرنسس و ب.و😘س.ه کوچیکی روی ل.ب.م کاشت (چه شاعرانه شد😐😅) و من مثل همیشه سرخ شدم 😳 آدرین:وقتی خجالت میکشی جذاب تر میشی بانوی من😉 که سرخیم بیشتر شد (من:اععع الان شدی گوجه🤣 مرینت: اععععع حس و حالمونو خراب نکن😡 من:حالا که گفتی خراب میکنم😏 مرینت:چیییی نه لطفاً🥺🙏 من:حالا که خواهش میکنی باشه😌) مرینت:خیلی د.و.س.ت دارم اینو هیچ وقت یادت نره آدرین:منم خیلی د.و.س.ت دارم و هیچ وقت این حرفو از دلم پاک نمیکنم این حرفت توی دلم حک شده (من:😐🤢)
مرینت:بیا بریم الان بچه ها نگران میشن آدرین:باشه و رفتیم پیش بچه ها نینو:رفیق کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم آدرین: ببخشید پدرم زنگ زده بود نینو:آها آدرین:پرنسس من گشنمه مرینت:بیا بریم ببینیم چیزی برای خوردن مونده یا نه و رفتیم سمت میز که دیدیم نه کروسان مونده نه ماکارون😐 ماشاالله همه رو خورده بودن آدرین: من دلم کروسان میخواد🥺 مرینت:اه شرمنده دیگه نداریم😔 آدرین:اشکالی نداره من چند دقیقه پیش یه چیز خوش طعم
و نرم رو لمس کردم😌😉 و بهم چشمک زد و من سرخ شدم 😳 آلیا: مرینت بیاد این جشن بخاطر تو هست پس تو باید کیک رو ببُری مرینت:باشه و کیک رو بریدم و همه مون خوردیم و هر کس رفت خونه خودش
وقتی رسیدیم خونه ساعت ۱۰ شب بود و رفتیم شام خوردیم و من رفتم اتاقم مرینت:سلام من آمدم😄 که همه کوامی ها دورم جمع شدن فلوف :سلام استاد استامپ: امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه پالن: بابت خوراکی ها ممنون لانگ:اره خیلی خوشمزه بودن دایزی:شنیدیم با دوستاتون آشتی کردین تیریکس:اره امیدوارم دیگه قهر نکنید مرینت:آه ممنون راستی پلگ کو؟ دوسو:پلگ رفت پیش صاحبش مرینت: آها باشه و رفتم تا یکم طراحی کنم و خودمو مشغول کنم . درحال طراحی کردن بودم که دیدم از بالکن صدا میاد سریع رفتم بالا که دیدم پیشی آمده مرینت:ببین کی اینجاست😃 گربه سیاه:سلام بانوی من مرینت:سلام پیشی گربه سیاه:دلم برات تنگ شده بود☺️ مرینت:فقط یک ساعته که از هم جدا شدیم آنقدر زود دلتنگم شدی؟🤨 گربه:من وقتی شما نباشی همش دلتنگتون هستم پرنسس😌 مرینت:آها😊 پیشی:اممم من یکم گشنمه 😅 مرینت:نگو که بخاطر کروسان آمدی😐 گربه سیاه:خب راستش خودت که میدونی من چقدر کروسان دوست دارم😁
که یکم با این حرفش حالم گرفته شد ولی به روی خودم نیاوردم مرینت:ای پیشی شکمو الان برات میارم🙂 و رفتم قایمکی کروسان برداشتم با بشقاب پر از کروسان رفتم توی بالکن که دیدم پیشی با سرعت بهم حمله کرد و بشقاب رو ازم گرفت و شروع کرد به خوردن کروسان ها و من کلا گیج شده بودم قیافه مرینت:😐 گربه سیاه:نمیخوری پرنسس😋 (با دهن پر) مرینت:نه من چند دقیقه پیش شام خوردم☺️ و نشستم نگاهش کردم. یکمی ناراحت بودم چون آدرین بخاطر کروسان آمده بود پیشم و یکم چهره ناراحت به خودم گرفته بودم و توی افکارم غرق شده بودم یعنی من براش هیچ ارزشی ندارم اه😔 و به این فکر ها مشغول بودم
از زبان آدرین:داشتم با ذوق کروسان ها رو میخوردم که دیدم مرینت ناراحته و داره فکر میکنه مطمئنم بخاطر اینکه من برای کروسان ها آمدم پیشش ناراحته برای همین کروسان ها رو تموم کردم و رفتم پیشش گربه سیاه:بانوی من که جوابی بهم نداد فکر کنم توی افکارش غرق شده بود گربه سیاه:پرنسسسسسسس که یک دفعه از جاش پرید مرینت:ها چی شده گربه سیاه:داری به چی فکر میکنی؟ مرینت: به هیچی گربه سیاه:تو ناراحتی 🤨 مرینت:نه چرا باید ناراحت باشم😟 گربه سیاه:پرنسس من خوب میشناسمت که دست پاچه شد گربه سیاه:آها فهمیدم چرا ناراحتی چون من بخاطر کروسان آمدم پیشت😏 مرینت:چی نه بابا چرا باید اینطوری باشه آخه😧 که چسبوندمش به دیوار گربه سیاه:من فقط بخاطر خوردن کروسان نیومدم😈 که دیدم سرخ شد مرینت:منظورت چیه😳 گربه سیاه:خودتو نزن به اون راه 😈 که قشنگ شد شبیه گوجه و منم که از خدام بود ل.ب.ش.و لمس کنم برای همین آروم صورتمو بردم نزدیک صورتش آنقدر به صورتش نزدیک شده بودم که میتونستم نفسای گرمشو حس کنم و آروم ل.ب.م.و گذاشتم روی ل.ب.ش 👩❤️💋👨 و ما تا بیست دقیقه توی همون حالت بودیم (من: ماشاالله خسته نشین یه وقت😐 آدرین:ممممممم💏 من:🤢) ل.ب.ش آنقدر نرم بود که دلم نمیخواست ازش جدا بشم که یک دفعه
صدای یکی آمد و ما از هم جدا شدیم و من رفتم قایم شدم تاکی:مرینت تو اینجایی؟ مرینت:اره اینجام چیزی شده؟ تاکی:نه چیزی نشده وقتی دیدم توی اتاق نیستی نگرانت شدم مرینت : آها باشه من الان میام تو برو تاکی:باشه که رفت و من رفتم پیشش گربه سیاه:خب چیزی که میخواستم بهش رسیدم فقط خیلی کم بودم😣(من:کجا کم بود بیست دقیقه ل.ب.ت روی ل.ب.ش بوده بعد تو میگی کم بود آدرین:هرچی هم باشه من هر چقدر ل.ب.ش.و لمس کنم بازم خسته نمیشم🙄 من:یعنی😐) مرینت:داری میری🥺 گربه سیاه:اره باید برم فردا همو توی مدرسه میبینیم میخواستم برم که یکی دُمم رو کشید مرینت:وایستا و من به سمتش برگشتم گربه سیاه:چی شده بانوی من که آمد نزدیک و گونمو ب.و😘س.ی.د مرینت:حالا میتونی بری که من به گونم یه دستی کشیدم و از خوشحالی دوست داشتم جیغ بزنم ولی نمیشد گربه سیاه: خداحافظ پرنسس من مراقب خودت باش و اینو بدون خیلی د.و.س.ت دارم مرینت: خداحافظ شاهزاده قلبم تو هم مراقب باش منم خیلی د.و.س.ت دارم و رفتم خونه و با فکر کردن به مرینت خوابیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه و تستچس و ناظر عزیز لطفاً قبول کنید
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
عالی بود فقط قایفهی من موقع ۲۰دقیقه 💏 مرینت و ادرین 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐بید پارت بعد
ممنون عزیزم😊
وقتی خودم داشتم مینوشتم قیافم اینجوری بود😅
اها حالا یکم کمتر میذاشتی همو💏 ادرین کلا چند روزه چه گیری به💏 مرینت داره😐😑
حرص این چند سال رو داره خالی میکنه😅
🤣🤣🤣🤣
عالییییییییئیی بود دیشب نشستم تمام پارت ها رو خوندم تروخدا پارت بعد رو بده
ممنون عزیزم
سعی میکنم سریع پارت بعد رو بزارم
تروخدا ممنون میشم بزاری میدونم کلاس ها نمیزارن اما خب توی یادداشت گوشیت تیکه تیکه بنویس بعد کپی کن بزار توی تستچی منم همین کار رو میکردم برای داستانم
اععععع چه جالب منم همین کارو برای داستانم میکنم😃
خیلی عالی بود. 🌺
🥺 بعدی رو زود بزار ، باشه؟
ممنون عزیزم
سعی میکنم سریع بزارم ❤️
♥️💜🌸🌺🌼🌷
عالی بود مرسی که این پارت رو زود بدی
ممنون عزیزم
سعی میکنم سریع پارت بعد رو بزارم
عالیییییییییییییییییی بود
و اینکه اینا20 دقیقه کمهههههه😐😑🤢
ممنون عزیزم