سلام دوباره اومدم با یه قسمت جدید الان که دارم این مینویسم قسمت ۱ رو تستچی جان قبول نکرده و نظرات رو ندیدم ولی در این حد بگم که من تا قسمت ۵ رو میزارم ولی اینکه به بعدش رو هم بزارم یا نزارم بستگی به نظرات شما داره خب بریم سراغ داستان
ب{ A :از اینجا به بعد می خوام با یکی از دوستام بنویسم M : سلام می خوام با دوستم شما رو دق مرگ کنم اریکا : حالا نمی خواد بیاین به داد من برسید مردم بابا A : باشه حالا چیزی که زیاده وقته اریکا : خفه A: حالا }
یه سر جولوم بود با سه تا بدن که از هم متلاشی شده بودن یه مردم اونجا بود که داشت خون مارسل رو می مکید یه دفعه یه صدایی خنده از پشتم شنیدم داشتم سکته میکردم برگشتم دیدم میشله یه دفعه در باز شد دیدم مارسل بود چراغارو روشن کرد گفت دارین چه غلطی میکنین که میشل از خنده داشت زمین رو گاز میگرفت من این بختک افتادم روش تا میشد زدمش
که مارسل گفت این دفعه بدلم رو خوب درست کردی منم داد زدم میکشمت که میشل رفت پشت مارسل منم اومدم گوشیمو پرت کنم تو سرش که خود تو سر مارسل میشل هم دوباره زد زیر خنده بعد رفتیم غذا بخوریم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
واییییییییییییییییییییی
من صبر ندارمممممممممممممم
بعدی بعدی بعدیییییییییییییییی
من نمیتونم صبر کنم احتمالا تا بعدی بخواد بیاد من پودر شدم. دلم میخواد خودمو بکشم تا روحم بیاد بالا سرت تا ببینم چی مینویسی اینجوری به نظرم خیلی بهتره
منم سه روز چهار روز داستانمو گذاشتم ولی هنوز در حال بررسیه😧😧
یادم نیست پادت بعدی داستانم چی شد ولی وقتی داشتم پارت 6 رو مینوشتم همراهش پارت 7 هم مینویسم که زود تر منتشر بشه
عزیزم حتما ادامه بده👏👏👏👏