
سلام بچه هاااا💕😍
●ساعت 11 بود از خواب بیدار شدم و میخواستم برم بیدارشون کنم گفتم شاید حالت مناسبی نداشته باشن ولی من باید برم خرید کی میخواد یونا رو نگه داره زنگ زدم به گوشی سوهو ¥برا چی زنگ میزنی وقتی تو خونه ای😴😴●بیا یونا رو نگه دار میخوام برم خرید ¥اونی حوصله ندارم بزار بخوابه●از خواب سیر شده پاشو ¥بیارش توی اتاق من ●شاید کوک خوشش نیاد بیا دم اتاقم بگیرتش صبحونه رو اماده میکنم بلند شین بخورید ¥باشه😴 یه دفعه صدای افتادن یکی اومد من بدو بدو رفتم تو اتاق سوهو که چیزیش نشده باشه سوهو دیدم جونگ کوک از تخت بالایی افتاده😐💔(تخت دو طبقه ست)گفتم ●ببخشید مزاحم شدم و رفتم از اتاق بیرون ولی سر و وضع جونگ کوک درست بود خداروشکر😂ولی اومد بلند شه سرش خورد به میز یه اخ بلندی گفت من رفتم ببینم چیشد بدبخت قرمز شده بود منم که کاری از دستم بر نمیومد فقط دیدم سرش چیشده که یه خورده خون اومد ■ببخشید مزاحمتون شدم همش بلا میارم سرتون●نه بابا همش تقصیر سوهوعه همه چیزو بد میچینه صبحونه امادست بفرمایین■ ممنونم من دیگه میرم خونه خودمون●من امروز تا غروب بیرونم اگه سختتون نیست اینجا بمونین پیش سوهو
■باشه ¥کوکی بمون امروز قراره بریم بیروننننن نرو ●سوهو اذیتشون نکن اگه بخوان میان اگه دوست دارین بیاین ■باشه ولی میشه منو دیگه جمع نبندین؟●جان؟■به من نگو شما یا بیاین من یه نفرم بهم بگو تو اینجوری راحت ترم●باشه #یونگ لباسش رو پوشید و میخواست بره که یونا داشته گریه میکرد و چسبیده بود بهش ●یونا برو بغل سوهو من الان میام باشه؟■جایی میخوایی بری؟●اره چطور؟■من میخوام برم وسیله بخرم و ماشینم خراب شده یمشه منو برسونی؟●اره بفرمایین ¥اونی من الان تنهایی یونا رو چجوری نگه دارم ●ای بابا پس تو هم بیا😐 #سوهو رفت کفششو گرف و پوشید و اومد ¥اونی بریم ●باشه (داستان از زبان یونگ)

راه افتادیم من چندتا کاپشن گزفتم و چندتا پالتو و کلاه شال گردن و جلیقه یه کاپشن رو همون جا پوشیدم👆

برای سوهو و یونا هم چندتا چیز گرفتم برای خودمو سوهو هم یه کاپشن ست گرفتم(👆) ■چقدر سلیقت خوبه میشه برای منم انتخاب کنی؟●من؟😂باشه برای کوک هم چندتا کاپشن و جلیقه و کلاه و شالگردن انتخاب کردم کلی وسیله خریدیم برای یونا بیشتر از خودم گرفتم و خوراکی خریدم و رفتیم فروشگاه و سوهو نصف فروشگاه رو گرفت و منم یکم وسیله براشتم برای یونا چندتا بسته شیر خشک گرفتم و کلی بستنی
داشتیم بر میگشتیم که هممون گرسنه مون بود رفتیم رامیو سفارش دادیم با مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ سده و پیاز سوخاری 1:30دقیقه توی رستوران بودیم بعدش رفتیم خونه و جونگ کوک هم رفت خونه خودش تو راه یونا تو بغلم خواب بود خواب بود ساعت 6 بود یونا رو گذاشتم تو اتاق خودش رو تختش و منو سوهو هم کلی با پی اس فایو بازی کردیم و خوراکی خوردیم تا ساعت 10 که زنگ خونمون زده شد ●بله؟ (علامت اونی که زنگ زد=@) @سلام من با پارک سوهو کار داشتم ● الان میگم بیان #رفت و سوهو رو صدا زد ●سوهو بیا یکی با تو کار داره اومدم ¥بله؟ @پیک وسیله اورده براتون ¥اومدم دم در #سوهو رفت و گرفت از مرده پست رو از طرف دوستش اومده بود و چندتا سی دی پی اس فایو بود سوهو اومد تو خونه و یه ساعت با دوستش تلفنی حرف زد
تا ساعت 4 نشستیم و صحبت کردیم و خوابیدیم تا ساعت 2 ظهر و بلند شدیم کوک زنگ زد بهم خواست با ماشبن برسونمش یه جایی بردمش دم کمپانی بیگ هیت که میخواست در خواست کار اموزی بده تا ساعت 6 منتظر بودیم تا کوک بیاد بعدش اومد و رفتیم بیرون بهش گفتن فعلا معلوم نیست هفته بعد بیا جواب بدیم بهت
ته ته
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلییی خوب بود منم با نظر کامنت قبلی درباره ی پارت بعد موافقم😁🤪
باشه عزیزم💕
بخاطر اینکه 800تاییم کردی 20 تا ویو زدم واست
مرسیو😐
عا تنکس😐💕
خواهش💕