میا : بعد از اون دعوای خیلی بد راه افتادیم به سمت خونه پدر ج ک .جونگ کوک خیلی عصبی بود منم همینطور اما مگه تقصیر منه ازدست همه پسرا و مرد ها خسته شدم خیلی میترسیدم که با جونگ کوک حرف بزنم انگار با هر کلمه من یکی از لباس هاش پاره پوره میشه بعد از چند دقیقه رسیدیم به خونه بابای جی کی با دیدن ما شاخ در آورد ¢پ .... پسرم اینجا چیکار میکنید _ برگشتیم
¢ از همین تعجب کردم _بیایم تو ¢ آره آره این چه حرفیه زود باشید اولین بارون پاییزی مبارک_ممنون +مرسی عمو جان . دوباره رفتم توی همون اتاق خوشگل و خودم رو محکم پرت کردم رو تخت بعد جونگ کوک اون دوتا لباس هاشو رو عوض کنه بعد از کارش رفت من همینجوری که روی تخت بودم از پنجره بیرون رو تماشا میکردم خیلی قشنگ بود مخصوصا وقتی آب میریخت توی دریا دلم برای سون ریو خیلی میسوخت باید کاری کنم باد بیرون آره از پدر جونگ کوک پرسیدم که چیه اون خیلی دوست داره بهم گفت طلا تمام سکه خیلی خندم گرفته بود نمیتونستم جلوی خندم رو بگیرم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
عالی بودددد
لطفا نرو
پارت بعدییی عاجووووو تورو خدا ❤❤❤❤
مرسی فردا
عالییییی
پارت بعدی
باشه فردا
عاااااالللییی بووووددد خییلی قشنگ بود اصلا هم کم نبود 🥰😍🤩💜💜💜💜💜💜
مرسی 🥰
مرسی
🥰💜
عاالیییی
مرسی 🥰
عالی بود ❤️♥️
ممنون