
میا : بعد از اون دعوای خیلی بد راه افتادیم به سمت خونه پدر ج ک .جونگ کوک خیلی عصبی بود منم همینطور اما مگه تقصیر منه ازدست همه پسرا و مرد ها خسته شدم خیلی میترسیدم که با جونگ کوک حرف بزنم انگار با هر کلمه من یکی از لباس هاش پاره پوره میشه بعد از چند دقیقه رسیدیم به خونه بابای جی کی با دیدن ما شاخ در آورد ¢پ .... پسرم اینجا چیکار میکنید _ برگشتیم ¢ از همین تعجب کردم _بیایم تو ¢ آره آره این چه حرفیه زود باشید اولین بارون پاییزی مبارک_ممنون +مرسی عمو جان . دوباره رفتم توی همون اتاق خوشگل و خودم رو محکم پرت کردم رو تخت بعد جونگ کوک اون دوتا لباس هاشو رو عوض کنه بعد از کارش رفت من همینجوری که روی تخت بودم از پنجره بیرون رو تماشا میکردم خیلی قشنگ بود مخصوصا وقتی آب میریخت توی دریا دلم برای سون ریو خیلی میسوخت باید کاری کنم باد بیرون آره از پدر جونگ کوک پرسیدم که چیه اون خیلی دوست داره بهم گفت طلا تمام سکه خیلی خندم گرفته بود نمیتونستم جلوی خندم رو بگیرم
نقشه چیدیم که اونو با یان روش بیاریم بیرون + عمو جون ¢بلهه دخترم + میگم توی این چی هست خیلی سنگین وزنه ها¢ دخترم توش طلای تمام سکه س +واااااو چقدر خوب میتونم ببینم عمو جون اصلا اینا برای کیه ؟ برای منه؟خیلی خوش سلیقه اید £نه نه نمیشه اصلا نمیشه ککوووو اون طلا ها کجاست میخام ببینمشون میخام بغلشون کنم بدش به من. سون ریو در چمدون کوچولو رو باز کرد و با بین عکس از جانی رو به رو شد + عزیزم میدونم که خیلی سخته و ناراحتی اما بسه فکر جانی باش اونم گناه دارد باید اینجوری زندگی کنه؟! تموم شد سخته درسته اما تو هنوز هم وقت داری £راست میگی من باید حواسم به جانی باشه میا تو خیلی خوبی🥰+ نظر لطفته 🤭 بارون تازه داشت تموم میشد سون ریو اومد پیش جانی و باهاس بازی میکرد منم از توی پنجره بزرگ سالن بیرون رو نگاه میکردم منظره عالی بود دلم اصلا نمیخاد که چشم از اونجا بردارم
بارون بند اومده بود و منم داشتم با جانی بازی میکردم پدر ج ک رفت توی اتاق کار جونگ کوک هم رفته بود پیش جیمین و یونگی. خیلی از کار های پدر جی کی تعجب کردم رفتم به پرستار بچه گفتم بیاد پیشش و خودم رفتم سمت اتاق کار پدر جونگ کوک در رو یکم باز کردم و گوس میدادم سون ریو خواب بود! داشت با یک نفر خیلی صمیمانه حرف میزد ¢ههههههه آره امروز خیلی خوب بود کاش با هم زیر بارون مثل زوج های جوان قدم میزدیم. با شنیدن این حرفش پشمام ریخت ای وااای اون داره به سون ریو خیانت میکنه نههههه سون ریو تازه بچش رو از دست داده بزار حالش کاملا خوب بشه بعد هر کاری خواستی بکنی بکن دیگه من چیکار کنم خیلی تعجب کرده بودم نمیدونستم چیکار کنم که یادم بره چی شنیدم اعصابم ریدههه شد در توش خیلی خوب میتونی آدم ها رو گول بزنی آفرین قشنگ کارت رو بلدی باید برات یه کف مرتب زد
رفتم توی اتاق و داشتم به این فکر میکردم که کیههههه امکانش هست کسی باشه که سون ریو بشناسه شاید بهش بگم!؟ نه نه نابود میشه نابود اوووووف چیکار کنم ای خدا خودت بهم یه راهی نشون بده بگم یا نگم اون داغونه به زور کاری کردم که دیگه انقدر خودش رو
رو اذیت نکنه اون بچه پاک و معصوم چه گناهی داره که پدر جونگ کوک باید این کار رو باهاشون میکرد نمیدونستم به جونگ کوک بگم یا نگم اصلا چیکار کنم دیگه اعصابی برام نمونده بود روز قشنگم اینجوری خراب شد خیلی تعجب کردم فکرش هم نمیکردم که پدر جونگ کوک این کار رو کنه ای بابا هر چیزی از هر کسی بر میاد مثلا خود بابات آره دیگه پس چی اصلا که چی ای خدا
این پارت کم بود ببخشید 😞🥺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بودددد
لطفا نرو
پارت بعدییی عاجووووو تورو خدا ❤❤❤❤
مرسی فردا
عالییییی
پارت بعدی
باشه فردا
عاااااالللییی بووووددد خییلی قشنگ بود اصلا هم کم نبود 🥰😍🤩💜💜💜💜💜💜
مرسی 🥰
مرسی
🥰💜
عاالیییی
مرسی 🥰
عالی بود ❤️♥️
ممنون