
سلام دوستان ببخشید طول کشید چون تو این دو هفته امتحان داشتم و دیدم ناظر تستچی پارت قبلی حذف کرد و لطفا ناظر عزیز چیز بدی نداره که گزارش می کنی امیدوارم که خوشتون بیاد
& که یهو بین مح ها چند سایه بیرون اومد که گرگ بودن چهار نفری خیلی ترسیدیم ~ چرا این گرگ ها جسه شون بزرگ تر از گرگ معمولی هستش & اینا گرگ نیستن گرگینه ان بودیین اون گرگینه ها اومدن جلو و ما سریع فرار کردیم اونا گرگینه ها دنبال مون بودن همان طور که داشتیم می دویدیم یهو افتادم زانو زخم شد و دستم رفت تو بوته خار یوون کمکم کرد سریع بلند شم سریع دویدیم اما اون گرگینه ها هنوز تقیبمون می کردن اینا واقعا از جونمون چی می خوان همان طور که داشتیم می دویدیم یوون افتاد سریع رفتم کمکش گرگینه ها تقریبا داشتن نزدیک می شدن €نه ا/تتتت صبر کن
& دست یوون گرفتم بلند کردم دیدم گرگینه ها نزدیک شدن تقریبا گیر افتادیم از زبون تهیونگ #بعد از کار رفتم خونه خاستم بدم بیرون رفتم جنگل ماه سرخ همین که داشتم قدم می زدم بوی خون حس کردم عجیب یعنی یه نفر وارد این محدوده مرگ شده سریع بو خون دنبال کردم دیدم چند تا گرگینه بودن که چهار نفر اسیر خودشون کردن یکی از گرگینه خوب می شناختم کیه چانگ هو ( چانگ هو دشمن تهیونگ)می دونستم اون می یاد اینجا ا/ت چی کار می کنه پس بوی خون اون بود (نویسنده: خب معلومه بوی خون اون پس می خواستی بوی خون کی باشه) با سه نفر دیگه باید یه کاری کنم قبل از اینکه چانگ هو کار خودش بکنه از زبان ا/ت & تقریبا گرگینه ها محاصره مون کردن راه فراری نداری همین که یکی از گرگینه خواست بیاد پنجه اش بیاره یه سایه خیلی سریع از پشتش حرکت کرد یه لحظه اون گرگینه برگشت یهو اون سایه سریع اومد جلو مون
& یه مرد سیاه پوش بود گفت:# چانگ هو ولشون کن & بعد یهو اون گرگینه تبدیل به انسان شد خدایی من دیگه عجیب تر از این تو زندگیم ندیدم ولی صدای اون مرد یکم شبیه تهیونگ بود که اون آدم گرگینه(علامت') گفت:'تهیونگ از دیدن من خوشحال نشدی حالا برو کنار که کارم بکنم & تعجب کردم تهیونگ همون مرد سیاه پوش# چانگ هو داشت می رفت سمت ا/ت و رفتم جلوش وایستادم که ا/ت اذیت نکنه گفتم# چانگ هو گفتم ولش شون کن حالا با دارو دسته ات برو ': مگه اون چهار نفر کی تو هستن خواهر تو دوست و آشنا یا شاید یکی شون عشقت باشه # چونگ هو این به تو هیچ ربطی نداره حالا با دارو دسته ات برو و گرنه بد می بینی ': باشه خودت خواستی # بعد اون دوباره به گرگینه تبدیل شد
& اون و تهیونگ باهم حرف می زدیم که اون مرد دوباره به گرگینه تبدیل شده بود و اون و تهیونگ باهم می جنگیدن بقیه گرگینه ها به طرف ما اومدن که ما فرار کردیم همین طور که داشتیم می دویدیم یهو یه فکری به ذهنم رسید و تفنگ از جیب کت ام در آوردم به بقیه گفتم وایسین وقتی که گرگینه بهمون رسیدن من تفنگ تو دستم بود بالا گرفتم و شروع کردم ماشه کشیدم و گفتم اگه یکی تون بیاد جلو شلیک می کنم بعد اونا رفتن دستم آوردم پایین ^ آفرین ا/ت واقعا دمت گرم زبان تهیونگ # همین طور که من و چانگ هو با هم در گیر بودیم اون گفت': این دفعه رو شانس آوردی اما دفعه بعد می یام اون و بقیه گرگینه ها رفتن نگران ا/ت شدم سریع از طریق بوی خون اش رفتم دنبالش که پیدا شون کردم زبون ا/ت &زخمی زانو داشت می سوخت و درد می کرد بعد چند دقیقه تهیونگ اومد می خواستم برم سمتشکه یهو سرم گیج رفت چشام سیاهی رفت
& اون و تهیونگ باهم حرف می زدیم که اون مرد دوباره به گرگینه تبدیل شده و اون و تهیونگ باهم می جنگیدن بقیه گرگینه ها به طرف ما اومدن که ما فرار کردیم همین طور که داشتیم می دویدیم یهو یه فکری به ذهنم رسید تفنگ از جیب کت ام در آوردم به بقیه گفتم وایسین وقتی که گرگینه بهمون رسیدن من تفنگ تو دستم بود بالا گرفتم و شروع کردم ماشه کشیدم و گفتم اگه یکی تون بیاد جلو شلیک می کنم بعد اونا رفتن دستم آوردم پایین ^ آفرین ا/ت واقعا دمت گرم زبان تهیونگ # همین طور که من و چانگ هو با هم در گیر بودیم اون گفت': این دفعه رو شانس آوردی اما دفعه بعد می یام اون و بقیه گرگینه ها رفتن نگران ا/ت شدم سریع از طریق بوی خون اش رفتم دنبالش که پیدا شون کردم زبون ا/ت & زخم روی زانوم خیلی می سوخت درد می کرد بعد چند دقیقه تهیونگ اومد می خواستم برم سمتش که سرم گیج رفت چشام سیاهی رفت
خب خب اینم از این پارت امیدوارم که لذت برده باشید از ناظر تستچی لطفا خواهش می کنم که این تست برسی کنه وچیز بدی توش نداره لطفا حمایت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
ممنون ♡♡
عالی بود
ممنون
بقیع پارت هاش کو
گفتم تستچی پارت قبلی حذف کرده باید پارت یک و دو دوباره بنویسم و از طرف دیگه درس زیاد باید وقت کنم
ممنون آجی ♡♡♡♡