خوب خوب دیر شد این پارت از همه عذر میخوام.و اینکه گوشیم به چوخ رفته دلیل منطقی داشتم.
ماریا:خبر نداشتم چای های زمان قوقوریو این همه خوش طمعه...هستی:ای بدم میاد..ماریا:نخور.سایکا وارد اتاق شد زیاد پریشون بود...رز:سایکا چیشده...سایکا:نه هیچی نشدهه...کی هو:از طرز حرف زدنت معلومه😒بانو چوی با غولی از خدمتکاران وارد اتاق شد..کارینا:باز باید چه غلطی کنیم..بانوی چوی:باید دوباره تدریس رو شروع کنم،با کمک خدمتکار ها حاضرشید امشب جشن هست...ماهی:چه جشنی؟...ب/چ:برای پسر عموهایتان...سونی:کم مونده واسه جشن این ها اماده بشیم...ب/چ با صورت برزخی:من میرم شما اماده شید و سعی کنید رفتار محترمانه تری داشته باشید...جیهون زیر لب:باید یه حسابی به این برسیم زیادی داره رو مخم راه میره...مهنا کاملش کرد:به نظرت کدوم حرکت فنی روش خالی کنم(مهنا حرفه ای تر از همه کاراته بازی میکنه)...ماریا:ترو خدا به من دست نزنید😣خدمتکار:لطفا روی صندلی بشینید تا شروع به میکاپ کردنتون بکنم😄ماریا:چرا نمیفهی من متنفرم...خدمتکار:شما قبلاً عاشق ارایش کردنتون بودید و خیلی فرد ساکت و ارومی و همچنین بانو های سایکا و جیهون و رز منطقی رفتار میکردند و بانو سونی که با نیشگون خدمتکار کناری ساکت شد😶
دختر ها با قدم های محکم وارد جایگاه شدند.و خیلی رسمی و خانومانه بعد از اعدای احترام در جایگاه نشستند.دی او:انگار همون اسکل های خل نبودند...بکهیون:نمیشه این ها رو پیش بینی کرد...تائو:اون از اتفاق صبحشون که به زور خودم رو نگه داشتم نزنم زیر خنده این هم حالا...کای:واقعاً نمیشه فهمید چه کاری میکنن...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
اصلا قهرم(مثلا خودمو چص کردم)
افرین.
تا پارت ۷ اینطوری باش.فک کنم برمیگرده مال تو به هفت
ممنون که منو یادت نفرت😐 مارییی من کجامممممم
نچ یادم نرفته.
تو هر پارت برای یکی هست😄
تو پارت هفتی