رفتم سمت اتاق سون ریو هرچقدر در زدم جواب نداد که نداد + سون ریو میشه در رو باز کنی . اما جواب نداد که نداد پوففففیییی کشیدم و رفتم طبقه پایین که با مادر جونگ کوک رو به رو شدم¶ اوووه میا عزیزم .که جونگ کوک بعد از دوشی که گرفت اومد _چی میخای چرا اومدی اینجا ها چرا ما از دست تو آرامش نداریم ¶ پسر قشنگم من فقط اومدم اینجا تا با شریکم یه چیزی بخورم کاری اصلا با میا ندارم _ بابا ¢ اممم خوب اون شریکمه چیکار کنم پسرم « از نی یانگ مادر جونگ کوک میترسه» جونگ کوک محکم دستم رو گرفت و با خودش کشون کشون برد از این رفتارش خیلی ترسیدم هیچوقت اینجوری ندیده بودمش خدایا هیچکس به خشم جونگ کوک محکوم نشه + جونگ کوک کجا میریم یکم آروم تر آخ دستم جونگ کوک ☹️ من برد سوار ماشینش کرد و راه افتاد هیچوقت اینجوری ندیده بودمش برای اینکه یکم آرومش کنم +عزیزم اون که _ خفه حوصله تو یکی رو دیگه ندارم 😠 هیچوقت اینجوری باهام حرف نزده بود خیلی ناراحت شدم نزدیک بود گریه کنم اما به زور جلوش رو گرفتم
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
هورا هورا💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻داداشم رو اوردی😃😁😁😁😁🤣🤣
وااییییییی چرااا این ظلمو در حق من میکنید 🙄
هم نامجون هم کوک هر دو بایسای منن اونوقت الان باید با هم بد باشن اخه چراا😐☹
عزیزم قراره یه اتفاق هایی بیفته که نگو دلم میخاد بگم اما نمیشه
فقط یکمش رو میگم دوس دخر پدر جونگ کوک با نامی نقشه کشیدن که ثروت پدرش رو بگیرن بعد از چند وقت هم کاری با هم نامی پشیمون میشه و از جبهه اون میاد بیرون
مرسیی
💜🥺😘
عالییییی بود عاجوووو❤❤❤❤❤
مرسی ❤️
عالییی
ممنون
تروخدااااااااااا پارت بعدددد
شنبه میزارم 😉
مرسی
عالییییییی ♥️❤️
مرسییییییییییییی
عالییییئیییییییییی بود
مرسییییی