وقتی رسیدیم خونه سون ریو حال خوبی نداشت سریع رفت توی اتاق و درو قفل کرد از خداااا اما خوب حق داره بچش مرده یعنی مرگ عزیز دردونه اینجوریه 🥺 رفتم توی حیاط خلوت نشستم و بیرون رو تماشا کردم حوصلم خیلی سر رفته بود اوووووووووف دلم نمیخاد تنها باشم ☹️ جونگ کوک هم پیش پدرش هست اصلا اشکال ندارد به هر حال یکم صبر کن بعد راحت باش میا آره همه چیز حل میشه آره اینم میگذره تموم میشه میره چرا باید خودم رو ناراحت کنم یه حسی بهم میگفت بپر برو داخل هم پیش همسرت و هم پدر شوهرت اما از طرفی هم یه حسی میگفت که اگر بری جونگ کوک ولت نمیکنه اما چرا امروز اینجوری شده تصمیم گرفتم برم بالا تو اتاقم رفتم و روی تخت نشستم و سرم رو کردم تو گوشی آرامش برای من یعنی این یه هیچ کس کاری بهم نداشته باشه و راحت باشم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
میگم مگه لباسش چی بود؟
کوتا
اها
عالییییییییییییی ابجی میشی ؟ ساره هستم 12 سالمه
آره ساحل هستم 14 ساله
بسیییی عالی پارت بعد عاجو😁❤
فردا صبح زود میزارم چون میخام مشق بنویسم پس میتونم
پارت بعدی کی میاددددددددد پوسیدم😐🥀
فردا صبح میزارم
اوههههه خیلی معروف شدی
آورینننن 👏👏👏👏
مرسی عاجی تو هم میتونی راستی من فقط فردا میتونم فعالیت کنم
آرع دیدم پستت و منم احتمالا تا شنبه نباشم
آه
تا شنبه پیجم دست داداشمه چیزی اومد گفت به دل نگیر
آها
I love you sooo mach
نایس پارت بعدی لطفا😹🤙
من عاشق داستانم
ممنون 🥰❤️
من خيلي داستانتو دوست دارممم
مرسی 🥰💜
مرسی عالیییییی
ممنون 🥺❤️