سلام سلام توجه کردیک من همش نیستم؟؟؟ حیح
صبح با ساعت 7:02 دقیقه بیدار شدم بازم خسته بودم ولی باید میرفتم دانشگاه چون 2 تا امتحان داشتم با بی حوصلگی از تخت بلند شدم دست و صورتمو شستم لباسامو پوشیدم و راهی دانشگاه شدم توی راه دوباره سوا و مینهو رو دیدم دست در دست هن راه می رفتن با خودم گفتم حقیقتا من از این کارا خوشم نمی اد عیش یهو یکی تو گوشم با صدای کلفت زمزمه کرد ا/ت قلبم اومد تو حلقم بعله بنده خیلییییی ترسوعم خو برگشتم دیدم هوپیه با عصبانیت بهش خیره شدم یهو خجالت کشیدم و برگشتم و به راهم ادامه دادم
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عررررررر خیلی باحالهههههههه عالیههههههههه بودشششششش فوقالعاده 💗💗💗💗💗💗😍😍😍😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹🌹😘😘😘😘😘😘
میشه پارت بعد رو زود بزارررررر توروخدا
ممنونممممممممم تنکیوووووو