
خوب بریم سر پارت جدید.let go😘✌️
رفتیم اونجا که یه در مشکی نظرم رو جلب کرد رفتم سمتش و در رو باز کردم وووووووواااااااااااااییییییییییی خخخخخخخخخددددددددددداااااااااااایییییییییییییی من اونجا..... اون... جا خون (افتادم رو ی زمین )ریخته شده بود و یه زن که صورتش رو پوشنده بود افتاده بود روی زمین ولی نفس میکشید با لرزش دستم اون ماسک رو برداشتم خدای من نه امکان نداره اون سو آ بود ( سو آ دوست منه که قدرت آب رو داره و اگر پارت۱ رو خونده باشید میفهمید) سارا:: سو سو سو آتو اینجا چیکار میکنی؟( با گریه و ترس زیاد). فلش بک:: سوآ:: پسرا سارا خیلی دیر کرد باید بریم دنبالش. تیلر:: اما ما که نمیدونیم سارا کجاس که. سوآ:: خوب من میرم تا پیداش کنم. لوکا:: باشه اما مواظب شیطان بزرگ هم باش . سوآ :: باشه. ( بعد از اومدن سوآ) سوآ:: چی اما تو که با ما بودی چطوری ؟؟؟. شیطان بزرگ:: خوب دیگه اونش مهم نیست. و سوآ با شیشه
زخمی کرد. پایان فلش بک. سوآ:: شیطان ب ب بزرگ ا ا این بلا رو س س سرم آورده. سارا:: الان دکتر رو خبر میکنم. سو آ:: نه او او اونجا ش ش ش شیطان بزرگ ه ه ه ه هست نمیخوام که نیروم رو به دست بیاره. سارا :: تو کدوم بیمارستان؟؟. سوآ:: چارگاز ه ه هیچ و و و و وقت نرو اونجا. سارا:: سو آ آخه من چیکار کنم الان از این ور تو داری میمیری از اون ور شیطان بزرگ از اون ور پسرا آخه خدا چرا منو تو این جور وضعیت قرار میدی؟. سوآ:: برای اینکه تو هم قدرت مبارزه به شیطان بزرگ رو داشته باشی قدرتم رو بهت میدم ولی سارا من بعدش من دیگه نمیتونم پیشت بمونم پس من رو بنداز تو آب باشه؟؟ سارا:: اما سوآ....... نه نه نه الان نه خواه( قدرتش رو به من داد) سوآ:: سارا یا یا دم نبود که ای ای اینو بگمش ش شیطان بزرگ هم هم ،هم دست دا دا دا ره او او اون........( سوآ مرد).
). سارا:: نه نه سوآ خواهش میکنم از پیشم نرو تو تنها دوست صمیمیم بودی😭😭😭😭😭😭😭😭. سوآ رو بردم و به دریا انداختم به کلی گریه کردی حالم خیلی بد بود و دوست نداشتم پسرا هم ببینن که من حالم بد پس همون جا رو پله های هتل نشستم و گریه کردم اما بی صدا. کوک:: سارا کجاس؟؟. تهیونگ:: من میرم دنبالش......... سارا.............. سارا تو کجایی؟. آهان پیدات کردم............سارا تو داری گریه میکنی؟؟؟؟. سارا:: نننننه( دماغم رو بالا کشیدم). تهیونگ:: چرا تو داری گریه میکنی اما برای چی؟. سارا:: مهم نیست. یه خانم:: دخترم اشکال نداره بیا این شکلات رو بخور. سارا:: ممنون( در حالتی که سرم پایین بود). تهیونگ:: ممنون خانم. شکلات رو خوردم . تهیونگ:: بهتر شدی؟. سارا:: آره خوش مزه اس اما همه شکلات های شما سر آدم رو تکون میده؟؟. تهیونگ:: نه. غش کردم و سرم افتادم روی پای تهیونگ. تهیونگ:: سارا..... سارا حالت خوبه یکی دکتر خبر
کنه. چشمام سیاهی رفت و وقتی بیدار شدم تو بیمارستان بودم. دکتر:: خوب که به هوش اومده. نامجون:: ممنون . کوک:: سارا حالت خوبه؟. سارا:: آره ولی........ وایسا ببینم ما تو بیمارستانیم ؟؟. تهیونگ:: تو بیمارستان چارگاز. سارا:: چی؟؟ نه ما باید همین الان بریم از این جا. جین:: اما چطوری به تو که کلی چیز میز وصله. اونا رو از دستم کندم و تا خواستیم بریم . دکتر:: اما شما که آمپولت رو نزدی که.
سوآ رو بردم و به دریا انداختم به کلی گریه کردی حالم خیلی بد بود و دوست نداشتم پسرا هم ببینن که من حالم بد پس همون جا رو پله های هتل نشستم و گریه کردم اما بی صدا. کوک:: سارا کجاس؟؟. تهیونگ:: من میرم دنبالش......... سارا.............. سارا تو کجایی؟. آهان پیدات کردم............سارا تو داری گریه میکنی؟؟؟؟. سارا:: نننننه( دماغم رو بالا کشیدم). تهیونگ:: چرا تو داری گریه میکنی اما برای چی؟. سارا:: مهم نیست. یه خانم:: دخترم اشکال نداره بیا این شکلات رو بخور. سارا:: ممنون( در حالتی که سرم پایین بود). تهیونگ:: ممنون خانم. شکلات رو خوردم . تهیونگ:: بهتر شدی؟. سارا:: آره خوش مزه اس اما همه شکلات های شما سر آدم رو تکون میده؟؟. تهیونگ:: نه. غش کردم و سرم افتادم روی پای تهیونگ. تهیونگ:: سارا..... سارا حالت خوبه یکی دکتر خبر کنه. چشمام سیاهی رفت و وقتی بیدار شدم تو بیمارستان بودم. دکتر:: خوب که به هوش اومده. نامجون:: ممنون . کوک:: سارا حالت خوبه؟. سارا:: آره ولی........ وایسا ببینم ما تو بیمارستانیم ؟؟. تهیونگ:: تو بیمارستان چارگاز. سارا:: چی؟؟ نه ما باید همین الان بریم از این جا. جین:: اما چطوری به تو که کلی چیز میز وصله. اونا رو از دستم کندم و تا خواستیم بریم .
. دکتر:: اما شما که آمپولت رو نزدی که. جین:: آمپول چرا اون رنگیه؟. سارا:: نه چیزیم نشده ... من خوبم. دکتر:: نه نترس دردت نمیگیره. پتویی که روم بود رو انداختم رو سرش....... سارا:: بچه ها باید بریم. جیمین:: برای چی؟؟. سارا:: چون اون همون شیطان بزرگ. نامجون:: چی؟!!!!!! با پسرا رفتیم تو رخت کن اونجا یه کارتون دراز آبی بود رفتیم داخلش دیدم شیطان بزرگ داره نزدیک ما میشه....... سارا:: بچه ها دست هم رو بگیرید. جیمین دست جی هوپ. جیهوپ دست نامجون. نامجون دست کوک. کوک دست شوگا. شوگا دست جین. جین دست تهیونگ. تهیونگ دست من. من هم یه ورد رو خوندیم که باعث میشد همه به شکل آب دریاییم . وای شیطان بزرگ اومد امیدوارم که ورد رو درست خونده باشم. نگران ورد بودم که تازه فهمیدم که دست تهیونگ تو دستمه یه حس عجیبی داشت انگار دلم میخواست همیشه دستش تو دستم باشه که شیطان بزرگ در رو باز کرد و من چشمام رو بستم.
شیطان بزرگ:: ااااااه پس کجا رفتن؟. رفت که جا های دیگه رو بگرده . سارا:: خوب بچه ها میتونید دست هم رو ول کنید. من رفتم که سر و گوشی آب بدم..... آره رفت بود . سارا:: بچه ها بیایید رفته. رفتیم خونه. تهیونگ:: نباید همینطوری هر کی هر چی بهت داد رو بخوری که. سارا:: باشه... ببخشید. کوک:: اشکال نداره حالا. تلفن زنگ زد. نامجون:: من جواب میدم........ بچه ها به کل یادم رفته بود که امروز فن ساین داریم. دیدم همه مثل مرغایی که میترسونیشون پریدن و سریع رفتن تو اتاقاشون. سارا:: نامجون اونجا دیگه کجاست؟. نامجون:: تو رو نمیتونیم اینجا تنها بزاریم یا شیطان بزرگ میاد میگیرتت یا دوباره فیلم ترسناک میبینی با کنترل میزنی تو سر یونگی دوباره. سارا::😊😊😊 اون اشتباهی بود. نامجون:: برو لباس بپوش. سارا:: باشه. رفتم و لباسام رو پوشیدم و رفتیم تو ماشین و وقتی رسیدیم وای خدا اونجا کلی دختر بود ........پسرا رو گیریم کردن و من هم رفتم تو اون صف دراز و منتظر موندم. که بلاخره رنگ سالن رو دیدم رفتم داخل و دیدم که تهیونگ دست دخترای دیگه رو می گیرفت دلم میخواست که اون دخترا رو بزنم لت و پار کنم که دیدم
وای خدا پاهام درد گرفت از بس که وایساده بودم و رسیدم . سارا:: سلام یونگی . یونگی:: سلام.... سارا یطوری برخورد کن که انگار نه انگار تو با ما خیلی صمیمی هستی چون در غیر این صورت خیلی بد میشه برای ما. سارا:: باشه. و بعدی که جی هوپ و بعدی و بعدی و بعدی و بعدی و بلاخره تهیونگ. تهیونگ:: سلام سارا. سارا:: سلام. تهیونگ دستم رو گرفت و بازم اون حس خدایا این چه کوفته. از زبون تهیونگ:: وقتی تو اون کارتون دست سارا رو گرفتم یه حس عجیبی بود و اگه فیلما درست باشن من عاشق سارا شدم بزار یکبار دیگه امتحان کنم اگه دوباره اون حس اومد سراغم یعنی من واقعا.....( تو ذهنش) دستش رو گرفتم وای خدا دوباره همون حس پس من واقعا ........ . دیگه باید برم چون نوبت بعدی بود. سارا:: تهیونگ. در گوشت رو بیار. تهیونگ:: چیه؟. سارا:: کی میاین خونه؟. تهیونگ:: این یه ردیف تموم بشه میاییم. سارا:: پس من اون پشت منتظرتون میمونم. تهیونگ:: باشه. یه ردیف تموم شد و اومدن بیرون و رفتن تو ماشین من هم قایمکی که کسی نفهمه رفتم تو ماشین. رفتیم خونه وقتی رسیدم فقط نشستم.
خوب بچهها این پارتم تموم شد و امید وارم که خوشتون اومده باشه.بای
فایتینگ آرمی ها نظر یادتون نره😘😘😘😘😘✌️✌️✌️😊😊😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی
عاشقشمممممممممم🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍 پارت بعدی رو بزار 🥰❤️😍🥰🤩🥰😍😍🥺😍😍😍🥺🥺🥺😍😍🥺🥺🥺😍
خیلی باحاله👍👍
پارت بعدییییی💜
ممنون
😍😍😍 خوشم اومد
خوشحالم که خوشت اومد 😊
عالی بود خیلی خوب نوشته بودی حرفی برا گفتن ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
ممنون ،چشم بعد از برسی حتما میاد.
عالی هر چه سریع تر پارت بعد
ممنون که تستم رو خوندی،چشم بعد از برسی حتما میاد بیرون پارت بعد.