
این یک داستان نیسته که از ذهن من پرورش داده شده باشه.این یک انیمه بسیار زیبا و جذاب هسته که بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینید😊 (فقط صحیح رو بزنید😊)
پسرا با ترس شدید کیسه بوکس رو برداشتن و بردن تو کلوپ بوکس! ساکورا(دوست میساکی):خیلی کارت درسته ,میساکی!شاخ درآوردم! میساکی:کار خواصی نکردم🙄خیلی آسونتر از پرتاب کردن کسی بود. ساکورا(دوست میساکی):خیلی ممنون!❤
ساکورا: عاشقتم❤! شیزوکو:قدردانی من رو پذیرا باش😊 (شیزوکو به ساکورا یک گل نرگس زیبا داد🌼) ساکورا گل رو گرفت و خوشحال شد😍 انگار خیلی حس خوبی به اون گل داشت. میساکی:ممنونم😄 ساکورا:ها؟اوسوی_کون(اوسوی تاکومی)نیست که داره اینجارو نگاه میکنه؟ میساکی(روبه اوسوی تاکومی):د_داری به چی نگاه میکنی؟! اوسوی یه پوزخند زد و رفت. ساکورا:این کارش چه معنی داشت؟من که نگرفتم.
اوسوی_کون خیلی باحاله!شنیدم وقتی راهنمایی بود"شورینجی کمپو"تمرین میکرده،و مردم میگن اون واقعا قوی!(حالتی زوق زده) -شورینجی کمپو:ورزش رزمی- ساکورا(دوباره):همه پسرا به اون نگاه میکنن و میخوان مثل اون قوی و کار درست بشن!و به علاوه جیگر بودنش!اون خورشید درخشان مدرسه ماست،اگه اونو حساب نکنیم مدرسه میشه پر از پسرای بُو گندو؟(حالتی زوق زده) ساکورا(دوباره):اما من شنیدم اون هیچ علاقه ای به دخترا نداره،با اینکه خیلی پرطرفداره شیزوکو(دوست دیگه میساکی):اما مردم هنوز بیخیالش نمیشن🤣 میساکی(در ذهن):اون اینقدر طرفدارداره؟نمیدونم مغز اون دخترارو با کاه پر کردن؟ اوه!شاید واسه این بیخیال پیشخدمت بودن من شده چون علاقه ای بهش نداشته؟
میساکی:هی...(به طور میخکوبی😨)چرا به عنوان یک مشتری اومدی اینجا!(روبه اوسوی تاکومی)میساکی(توی ذهن):من که نگرفتم...چی تو اون مخش میگذره؟ اریکا(یکی دیگه از پیشخدمت ها):وااو ، اونو...،چه نازه!(اینجا از طرف پسرای سرزمینم بگم که پسر حرمت داره نه لذت🤣)(پسر نیستم😐)
اوسوی تاکومی:اوه ،پیدات کردم (قیافه میساکی اون لحظه:😨😨😨) میساکی(در ذهن):یعنی اومده اینجا مسخرم کنه؟یا واسه مبارزه عزمش رو جزم کرده؟
(هنوز در ذهن)_این مبارزست؟هست،نیست پس کارت تمومه،پسره لات!بهتره آماده باشی! میساکی(چیزی که واقعا گفت):خوش اومدی،ارباب! (بعد چند دقیقا قیافه اوسوی تاکومی:😧) میساکی(در ذهن در راه رساندن قهوه برای اوسوی تاکومی):با خاک کوچه یکیم کرد😲 (درحال حاضر) میساکی:معذرت میخوام منتظر شدید ساتسوکی(مدیر کافه): هی،هی،اون دوست پسرته یا خبریه؟(با قیافه ای زوق دار)از وقتی اومدی تو خیره شده بهت! میساکی:نخیرم😨 ساتسوکی:چی؟ {فردا در دبیرستان} میساکی:اون داره حالم رو میگیره و کلی کیف میکنه. یک ساعت اونجا نشست و هیچی سفارش نداد بجز یک فنجون قهوه تازگیا خیلی احساس خستگی میکنم... احساس میکنم خیلی کسل شدم...
تاکازاوا:ها؟تو هنوز اینجایی،اوسوی-سان؟(اسم دیگه ی اوسوی تاکومی) اوسوی تاکومی:آره اوسوی تاکمی:هوی،تاکازاوا،تو به همون مدرسه راهنمائی میرفتی که مبصر میرفت،درسته؟
تاکازاوا:آره اوسوی تاکومی:اون همیشه همینطوری بود؟ تاکازاوا:خوب همیشه که نه،فکر کنم سال دوم راهنمائی بود همچین اخلاقی پیدا کرد.شنیدم خیلی وقتها خونه میموند و از اون به بعد... واستا ببینم،آفتاب از کدوم طرف دراومده که داری راجب دخترها حرف میزنی،و تازه اونم درباره مبصر
{بعد از دبیرستان و پیشخومت بودن میساکی} میساکی(در ذهن):باز اون اینجاست! (در همون لحظه پیشخدمت های دیگر)اریکا:اون پسره باز دوباره اینجاست😍! میساکی(در ذهن):نمیدونه که باعث جلب توجه مردم میشه؟ ساتسوکی(روبه میساکی):میدونستم!اون بهت علاقه داره😍 میساکی:ها؟ ساتسوکی(روبه میساکی):چشماش بنظر نگران میاد!چه جذاب😍! میساکی(در ذهن):چی؟نگران؟ یک لحظه میساکی به چشم های اوسوی تاکومی نگاه کرد و گونه هاش قرمز شد😶
{فردا در مدرسه} (احساس میساکی در ذهن:😲) میساکی(در ذهن):اون نگاه میکنه چون واسش سرگرم کنندست،امکان نداره نگران باشه😡 ساکورا(دوست میساکی):هی،میساکی! کارت خوب بود!تو امتحان میان ترم دوم شدی😍! میساکی:دوم شدم؟کی اول شد؟ -اوسوی تاکومی-(اول شد) میساکی (در ذهن):به پرو پای من نپیچ!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی
این انیمه خیلی قشنگه❤️👌🏻
من اینو تا اخر دیدم
تستت عالی بود 🤩
مرسی❤
سلام بچه ها من انیمه این داستان رو دیدم خیلی قشنگه تازه مانگاشم گرفتم😆تازه با انیمه ها آشنا شدم انیمه خوب میشناسین بگین
عالی بود
میشه بگی اسم انیمه چیه؟
اسم خوده داستانه
نماینده کلاس ما پیشخدمته😄🤗😊
سلام عزیزم سریع قسمت بعدی رو بزار🥺🥺🥺
چشم💜❤🖤🦋
عالی بود
مرسی😄❤
خیلی قشنگه هم انیمش هم داستانی که می نویسی
عالیه
ممنون❤
عالی من این انیمه رو تازه دیدم تازه تازه هم اوتاکو شدم این چهارمین انیمه ای بود که دیدم خیلی عالی 😍😍😍
مرسی😍
اسم انیمه اش همینه؟
آره😊