خب اینم پارت بعدی داستان😁 دیگه داستان داره میرسه به جاهای قشنگ
از زبان مرینت: باید آدرین رو نجات بدم.(راوی: آخه من چیکار کنم که کل فکر و ذکر تو آدرینه؟!🤦🏻♀️💔) _تیکی اسپاتز آن! _سلام پیشی خوبی؟
_سلام بانوی من! اگه حذف کننده (اسم ابرشرور) رو حذف کنیم (داره با کلمات بازی میکنه) بهترم میشم! (در حال مبارزه) _کت نوار مراقب باش! _ممنون مای لیدی! نزدیک بود! (بچه ها قدرت کلویی اینه که وقتی به یکی شلیک کنه اون حذف میشه! ولی در اصل انقدر ریز میشه که دیگه کسی نمیتونه ببینتش و کم کم به ذرات اتم تجزیه میشه)
حذف کننده: یه معامله باهاتون میکنم! به من آدرین و اون دختره نونوا رو بدید و من از خیر معجزه گر هاتون میگذرم! (در ذهن حذف کننده: شدوماث: داری چیکار میکنی؟ کلویی: نگران نباش شدوماث من فقط دارم سعی میکنم اونا رو گول بزنم!) (صحبت لیدی باگ و کت نوار : _بانوی من حال چیکار کنیم!؟ ما که نمیتونیم ت( میخواست بگه《تو》) . . . منظورم مرینت رو بهش بدیم! _خب معلومه نمیتونیم آدرین رو هم بهش بدیم! . . . لاکی چارم!
_ ها؟! یه کلاه کاسکت؟(ببخشید املاش رو نمیدونم چجوریه😅) _بانوی من ، فکر کنم راه حل شکست دادن حذف کننده دست من باشه. لطفا سرشو گرم کن تا من بیام. و میره . . .(راوی: والا به خدا! هی کت بیچاره سر شرور ها رو گرم میکنه ، انقدر دلم میخواست یه بارم که شده لیدی باگ سرشونو گرم کنه😂) از زبان آدرین: _پلگ کلاز این. _آدرین چرا لیدی باگ رو ترک کردی؟ _چون میدونم چجوری باید حذف کننده رو شکست بدیم! (بچه ها یادتون که یک کسی بود که طرفدار آدرین بود و یک بار هم نقش اونو بازی کرد تا حواس بادیگارد آدرین رو که اون موقع شرور شده بود پرت کنه؟ الان اسم اونو یادم نمیاد برای همین بهش میگم ((نِیت)) الان آدرین میخواد بره سراغ اون ، پس هر وقت گفتم نیت منطورم همونه)
استراحت🤚خب منتظر چی هستی برو بقیشو بخون دیگه😂
آدرین میره پیش نیت و نقشه رو توضیح میده ، نیت هم کلاه کاسکت(نمیدونم چجوری نوشته میشه😅) رو گذاشت سرش و آدرین رفت. _پلگ کلاز اوت. میره پیش نیت. _پس تو نیت هستی؟ _آره! _معموله خیلی پسر شجاعی هستی که این کارو قبول کردی! آماده ای!؟ _برای آدرین ، همیشه!😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عای بو
به داستانم سر بزن
عالیییییییییی بود بعدییییییی
عالی