
내 학계 사랑 ❤عشق دانشگاهی من p3
☆خداوندااااا من چرااااا با این توی اتاقم اخه چراااا ♡میگی برم یه اتاق دیگه لولو تو رو بخوره به جای من؟؟ ☆نه ممنون من نمی خوام ♡افرین بچه خوب ☆اداشو در اوردم پچه خوب.... استغفرالله ♡میرم هاااااا☆باشه بابا روانی اصلا برو ♡اوکی ما رفتیم ☆برو♡رفتم پیش جیهوب که یدفعه صدای جیغ بلندی اومد ♡یا خدااااا چی شد ☆کمکککککک جیمیننننننن ♡چی شدهههه♡احساس کردم یه چیزی از پنجره به من نگاه کرد ♡خب چی رفتم پنجره رو باز کردم دیدم پرندس ♡خاک تو سرت کنن از پرنده می ترسی ☆نه کی گفته اخه خیلی بزرگ دی☆ده شد بخاطر همین باشه نرو بیا پیش من بخواب خواهش ♡باشه ☆پریدم بغلش و گفتم مرسیییی جیمی ♡اهم اهم ☆ها اها باشه بیا بخوابیم ♡باشه بخواب........ ☆چشماو رو باز کردم دیدم کاملا توی بغل جیمینم (ناظر فدات شم من منتشرکن این چیز بدی نیست که) اااااااااا ♡چی شدهههه مامانننن ☆زدم زیر خنده 😂😅😅😅😂😂😂😂 واییی چرا اینجوری شدی پس باید قیافت رو می دیدی ♡وا چرا اینجوری می کنی به من می خندی ها ☆افتاد دنبالم ♡غلط کردم با تو ♡هنننن من تا تو رو نگیرم ول نمی کنم ممکن نیست

☆یه دفعه پام چرخید افتادم روی جیمین لبام خورد به لباش (ناظر قربون خودت جد ابادت برم من من بمیرم منتشر کن چیز بدی نداره) جیهوب =اهم اهم ☆چی اها ♡چی شد من برم لباسام رو عوض کنم ☆یا خدا چرا همتون اینطوری مثل جیمین فقط شلوار دارین شوگا =چی وایییی خدا ☆همشون فرار کردن و رفتن توی اتاقشون خخخخخخخ منم برم لباس عوض کنم پس واییی خدا چقدر خوابم میاد من وایییی خدا ♡لباسم و عوض مردم و رفتم پایین که بریم دانشگاه ☆لباسم و عوض کزدم رفتم پایین (لباس سومی اون بالایه هست) ☆خب بریم. اعضا = اوکی بریم ☆از بیرون یه چیزی یگیریم ها من گشنمه ♡تو چه وقت گشنت نیست ☆ننننننن (اداشو در اورد مثلااااا) ♡درد و....... دهنمو باز نکن دیگه بچه اخه ☆انگار خودش خیلی بزرگه

☆بیاین شیر کاکائو بگیریم ♡باشه ☆اخجونننن شیر کاکائو ♡نیگا چقدر ذوق می کنه ✓سلام سومی ☆اهههه سلام چریونگ خوبی ✓اره مرسی تو خوبی چه خبر ☆هیچی همینطوری اومدیم دانشگاه دیگه ✓نه بابا من فکر کردم اومدی پارتی ☆وا من چی گفتم تو از من سوال پرسیدی منم جواب دادم خب ♡فکر کنم خدا وقتی مغز می داده تو اخر صف بودی بهت نرسیده یا هم اصلا بهت جا نشده من اولای صف صدات کردم ها خودت نیومدی ✓😅😅😅😅☆چریونگگگ😠😠😠😡😡😡🤬مثلا تو دوست ممی نه اون ها ✓باشه بابا چرا ابنطوری می کنی الان کلاس شروع می شه بیاین بریم کلاس ☆باشه بریم
☆این زنگ علوم داشتیم ♡ خب بعد کلاس چیکارکنیم ☆بریم بیرون کمی بگردیم تا شب نظرتون چیه ✓من نمی تونم بیام کار دارم شما برین من بعدا میام ☆باشه 😞😞😔😔😔✓اشکال نداره من بعدا میام ☆باشه. استاد =ورقه ها بیون امتحان داریم ☆هننن استاد به ماکه نگفته بودین امتحان داریم. استاد = شما ها باید همیشه اماده باشین ☆پس استاد بیاین یه بازی کنیم ما از شما چند تا سوال در ورقه بدیم به شما اگه همشون رو بدون غلط پاسخ دادین ما امتحان می دیم پلی اگر اشتباه حواب بدین امتحان برای هفته ی بعد. استاد =باشه...... ☆استاد از ۶ سوالی که جواب دادین. استاد =همش درسته نه می دونم ☆نه فقط دو تاش درسته بقیش اشتباهه. استاد =هن ممکن نیست... اوففف پس کلا امروز کلاس تعطیله ☆ایولل هوراااا. ♡افرین بهت دختر ☆پس چی فکر کردی
♡اونقدارا هم گیج نیستی ☆هییییی ♡شوخی بود بابا ناراحت نشو ☆باش 😊😊😊♡خب کجا بریم. استاد =بچه ها یه خبر خوب قراره برای یک ماه برین جنگل که انتهاش هم دریاست ☆جدی اینکه خیلییییی خوبه من عاشق جنگلم ♡ایول دارین استاد. استاد =خودم میدونم خب برای ساعت فردا پنج صبح اماده باشین ☆پنج صبححححح مگه می خوایم چیکار کنیم؟؟؟. استاد =راهمون یکمی زیاده بخاطر همین و باید ساعت ۶ در بیایم ✓باشه ممنون استاد ☆میگم نظرتون چیه که ما از الان وسایلمون رو جمع کنیم و تا صبح بگردیم اخرش هم می یایم دانشگاه ♡فکره خوبیه ☆نظر تو چیه چریونگ؟؟؟ ✓فکر خوبیه من هستم اعضا هم تائید کردن ☆خب پس بریم و بعد ۱ ساعت جلوی کتابخونه هم رو ببینیم ♡اوکی بریم ✓باشه خدافظ

☆برگشتیم خوابگاه ☆خب من میرم یه دوش بگیرم بعد بریم ♡باشه برو ولی زود باش ☆باشه ♡برو دیگه ☆رفتم دیگه...... ☆ بعد از اینکه از حموم در اومدم حولم رو پوشیدم و (حوله سومی در عکس بالایی) ☆و شروع به خشک کردن مو هام شدم

☆بعد اینکه می هام رو خشک مردم یه ارایش ملایم کردم( لباس و ارایش سومی در عکس بالا) ☆من حاضرم یریم ♡خب بریم ☆رسیدیم به کتابخونه ☆سلام چریونگ خیلی وقته اینجایی ✓نه همیین الان رسیدم منم اینجا ☆اها خب کجا بریم بگزدیم بریم غذا خوری و بعد پارک و شهر بازی و من گیتارم و اوردم ♡اههه منم گیتارم و اوردم ☆گیتار میزنی ♡اره ☆چه خوب منم می زنم ♡پس باهم می زنیم ☆باشه فکر خوبیه اها و بعد بریمکنار دریاچه ی هان و من از اون الکل ها و.... اوردم (ناظر منتشر کن خواهشا بهش خیلی زحمت کشیدم ممنون )

♡به به چشمام روشن ☆اههه نکن دیگه خب بریم غذا خوری..... ☆بعد نیم ساعت رسیدیم چی بخوریم فهمیدم فست فود....... بعد ۲۰دقیقه بلخره غذا ها اومد ( عکس یمی از غذا ها اینجاست و اون یکی هم در اون یکی اسلاید هست) ♡وایییییی زود باشین بخوریم جانکوک =کمی با ارامش فرزندم با ارامش ما می خوریم دیگه کس دیگه ای نه که. وی =راست میگه بچه با ارامش باش ☆ولش کنین بزارین راحت باشه ♡دهنت طلا مرسی

اینم از این یکی غذا
بچه ها من انگار کمی اسلاید اضافه انتخاب کردم ببخشید لطفا لایک کنید من به این خیلی زحمت کشیدم

فالو یادتون نره لطفا به پیدا کردن و بریدن عکس ها زحمت کشی دم ارایش سومی بالایی هست
ببخشید اگه خیلی دیر گذاشتم ناظر عزیز لطفا منتشر کن چیز بدی نداره و لایک و کامنت و فالو یادتون نره اها الان یادم اومد من زیاد داستان ها رو بلند نمی کنم و ممکنه اینم بعد ۲یا ۳ پارت تموم بشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من الان دارم پارت ۴ رو می نویسم
میشه پارت بعد رو بزاری
بازم که خوبه رفتی بوسان ما اونجارم ندیدیم
عاااالیییی پارت بعددد . بعد ما وقتی چند سال پیش رفته بودیم بوسان ازین غذا دومیه خوردیم
خوش به حالت که رفنی کره
شاید ولی کار بابام خیلی بده هر دفعه ما رو یه جا میکشونه . من دوست داشتم بریم سئول ولی نشد
پارت بعددد
غذاهاشش مارو کشش
اره دیگه انتظار داری نکشه یاع یاع
عاااا من میخواممخ
من این پارت رو خیلی زود گذاشته بودم ولی منتشر نمی کرد نمی دونم چرا
پارتت بعدییییییی
باشه
عالیییهه هنوز نخوندم ولی میخوام از اول بخونم😐☺☺☺☺
چقدر شبیه من
😂