
خب خب اینم از پارت ² قول می دم پارت هاش و زود به زود بزارم ..حمایت کنید....و نظرتون و راجبش بگید..☺
خب شروع شد: _اسمم ملیساست... ÷اسمت قشنگه ... _ممنونم .... همیشه مهربون بودم و ارتباط بادیگران و دوس دارم البته نه هر کسی.. همون لحظه آوا بوق زد و گفت که بیام ..... _اومدم... ÷خب دیگه من برم تو هم هرجا می خوای برو ..... _باشح بای ÷بای رفتم و سوار ماشین شدم... +چرا انقد دیر کردی !! _هیچی داشتیم حرف می زدیم ... ÷حالا چی می گفتین ؟ _اون خودش و معرفی کرد منم همین کا رو کردم +آره جون خودت ....اون قد دیر کردی ..... بی توجه به آوا صدای موزیک و بلندکردم.............
بعد ۵ دقیقه رسیدیم توی پارکینگ مخصوص ماشینا پارک کردم و از ماشین پیاده شدیم درشو قفل کردم و باهم وارد شدیم و یه جای خوب که مبلی بود و کنار پنجره بود نشستیم ..... +برنامت واسه بعد شام چیه؟ _خب میای بریم شهربازی ..؟ +آره فکر خوبیه .... همون لحظه گارسون رسید گارسون:خانوما چی میل دارید؟ یه نگاه به منو کردم و گفتم استیک با سالاد مخصوص و مخلفاتش ... بعدش هم آوا گفت منم همینارو می خوام مرسی.. گارسون گفت:چیز دیگه میل ندارید.. _نه ممنونم گارسون رفت و ماهم گرم صحبت شدیم.......
بعد چند دقبگیقه گارسون اومد و غذامون و بهمون داد هردو مشغول شدیم و .............. دیگه هیچ صحبتی بینمون رد و بدل نشد..... شام و خوردیم و یکم استراحت کردیم و ساعت ۱۰:۳۴دقیقه بود که رسیدیم شهر بازی ..... +اول بریم چه بازی ؟ _بریم چرخ و فلک +نه نه من نمی تونم تو برو منم می رم یه بازی دیگه... _عیبی نداره این بار و بیا باور کن حالت بد نمی شح +نوموخوام اصلا ....من می خوام برم یه بازی دیگه ... _باشح من رفتم و سوارش شدم آوا همیشه از چرخ و فلک می ترسید اخه چند بار که اومدیم..
وقتی که هر ۵ دقیقه یه بار چرخ و فلک وا می سه اون بار هم از شانس بدش رفتیم توی بالاترین نقطه اش اونم حالش بد شدو فشارش افتاد.. .... ........... از چرخ و فلک بیرون اومدم و خیلی بهم خوش گذشت ...یهو دیدم آوا داره با یه عروسک خرگوشی صورتی مات میاد رفتم سمتش و گفتم برنده شدی؟ +آره با یه تیر زدم بهش و گرفتمش ..... _آفرین +میای بریم پشمک بخریم اون قسمت هس _ اخ جون پشمک بریم ....... رفتیم و پشمک و گرفتیم و روی یه صندلی نشستیم ..... _می گم میای فردا بریم سینما یه فیلم ترسناکه ببینیم خیلی باحاله؟! + آخ جون آره _امشب برات اس ام اس می کنم کی بیای ..... +باشح
پشمک و خوردیم حدود ساعت ۱۲:۳۴دقیقه ی شب بود که در خونشون پیاده اش کردم .....حدود ۴ سالی هس باهم دوستیم و خانوادش من و می شناسن و می زارن تا این ساعت باهم بیرون باشیم... خودمم رفتم خونه و یه شلوارک مشکی که تا بالای زانوم بود و یه پیراهن ست خودش که یه پیرهن سفید بود که مشکی با انگلیسی روش نوشته شده بود دوست دارم............ پوشیدم و موهام باز کردم تا بعد این همه ساعت که بسته بودن یکم باز باشن ....... خلاصه امشب خیلی بهم خوش گذشت ....رفتم مسواک زدم و رفتم توی رختخوابم و خوابیدم....😴😴😴😴
😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴😴برو اسلاید بعدی اینجا دیگه ملیسا خوابه
خب خب ممنونم از حمایتتون فردا پارت ³ رو می زارم مرسی از حمایتتون و برو نتیجه چالش داریم............
لعنت بر اسلاید اضافه .....😑😑😑😑😑😑برو نتیجه چالش داریم .......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دنبال کردم دنبال کن