های کیوتیا اومدم با داستان ساحره ی قرمز از خودم
سلام من الا هستم یک پرنسس معمولی توی یک قصر بزرگ ولی چیزی هست که همه چیز رو برام تغییر میده سنگ قرمز قلب اجدادی ما امسال تولد پانزده سالگیم هست و توی این تولد سنگ قلب قرمز(خوشبختی)به من تعلق میگیره نمیخوام بیشتر مزاحم بشم از کسی که داستانو میگه بپرس راستی من خیلی دوست دارم خواننده بشم گوینده ی داستان:ده برو دیگه الا:آمم ببخشید رفتم/ خب کجا بودیم آهانشب تولد الا بود و الا یک آهنگ جدید آماده کرده بود ترجه ی آهنگ:دوست دارم دستاتو بگیرم/ولی ترسیدم از اینکه نمیتونم/عشق من همیشه برای تو خواهد ماند/عزیزم این راز ما دو تاست/کاری کرد دلم بگیره/ولی خب بازم دلم روشنه/روز های سخت خیلی کند میگذره/خوشید دلم دلره سنگی میشه/تو منو در آعوش بگیر/قلبم دوباره قرمز میشه(این آهنگ ترجه شدست برای همین خیلی بیت های آهنگی نداره)
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
جالب بود ♥️ ادامه بده ♥️
مرسی😊🌸