6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Ginny انتشار: 3 سال پیش 391 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اینم پارت بعدی داستان😁 بچه ها لطفا تو نظرسنجی شرکت کنید و بهم بگید که چجوری بزارم پارت ها رو.
اول بالارو خوندی؟ اگه خوندی پس برو که رفتیم😁
روز بعد:
از زبان آدرین:
تصمیم گرفتم که دیگه سعی نکنم که بفهمم مرینت کی رو دوست داره! البته که اگه یه موقعیت مناسب پیدا کردم ازش می پرسم و واقعا امیدوارم جوابمو بده ولی نمیخوام لیدیم رو ناامید کنم و از دونستن هویتش سو استفاده نمی کنم.
صبح روز بعد:
مرینت رو میبینم مثل همیشه در جمع دوستانش است. حالا که میدانم او لیدی باگ است دیگر نمی توانم از او چشم بردارم. همیشه میدونستم او دختر زیبایی است ، ولی تا حالا به این صورت بهش دقت نکرده بودم. عشق من به لیدی باگ مانع از نگاه کردن من به هر دختری به صورت غیر دوستانه بود. ولی حالا که میدانم او لیدی باگ است ، دیگر نمیتوانم دست از نگاه کردن بردارم. چگونه قبلا متوجه نشده بودم؟ بین آنها شباهت های بسیار واضحی وجود دارد! از همه بیشتر چشم هایش! من همیشه جسارت و در عین حال مظلومیتی که در چشم های بانویم بود رو ستایش می کردم ، منی که به خودم عاشق میگویم ، چگونه نتوانستم شباهت چشم های م.ع.ش.و.قم را ببینم!(توضیحات: اینا خاطرات و یا نوشته ای است که آدرین داره مینویسه!)
در مدرسه:
زنگ تفریح:
از زبان آدرین:
مرینت کنار دوستانش است. میخواستم بروم پیششان که کلویی سر راهم سبز شد.
_ آدریکنززز
_سلام کلویی! چی شده؟
_مگه حتما باید چیزی بشه که من به آدریکنزم سر بزنم؟
_راستش کلویی من همین الان میخواستم برم پیش مرینت و آل. . .
_دوپن چنگ؟
یعنی این رفتارت با من به خاطر اینه که میخوای بری با اون دختره بی ارزش صحبت کنی؟
_کلویی! رفتارت خیلی زشته! ما با هم دوستیم! از وقتی بچه بودیم! ولی قبلا بهت هشدار دادم اگه بخوای به این رفتارت که بقیه دنیا غیر از خودت بی اهمیت هستن و دشمنی با مرینت ادامه بدی ، مجبور میشم دوستیمونو بهم بزنم.
کلویی با بغض در گلویش به سختی می گوید: باشه. و آن جا رو ترک می کند.
_کلویی! من نمیخواستم که . . . اما دیگه کلویی رفته.
آدرین ناراحت تر و مضطرب تر از پیش به جایی که مرینت آلیا نشستند نگاه میکند و به دنبال کلویی می رود اما همان موقع زنگ کلاس می خورد و او ناچار به کلاس بر می گردد.
کمی بعد:
از زبان مرینت:
نمیدونم چرا احساس میکنم آدرین ناراحت هست. کاشکی الان میتونستم بگردم خونه کادوی ضدغم رو پیدا کنم و بهش بدم! یعنی خیلی ضایع میشه که کلاس رو ترک کنم؟! باید یه بهونه خوب پیدا کنم مثلا خانم بوستیه پدر من . . .
ناگهان سقف ترک خورد و یک ابرشرور افتاد پایین.
_آدرین اگراست! تو تقاص کارتو پس میدی! پس اون دختره بی ارزش رو به من ترجیح میدی ها؟
با این که ناراحت شدم ولی میخوام یه لطفی در حقت بکنم! میخوام کاری کنم هیچ وقت به اون نرسی!(میدونم یه ذره بی مزه شد ولی کلا دلیل دیگه ای به ذهنم نرسید ، ولی این ضروریه که یکی به خاطر آدرین شرور بشه که داستان رو بتونم جلو ببرم!)
از زبان آدرین
_کجایی آدریکنزز؟!
همش تقصیر منه که کلویی شرور شده! حالا هم باید نجاتش بدم؛ پلگ کلاز اوت!
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالیییی
عالی لطفا داستان منو بخون حتما خوشت میاد 💓
حتما💞
عالیییییییی