یه رمان انیمه ای جدید و عالی
زندگی پس از مرگ پارت 1
همه چیز از انجایی شروع شد که ان شهاب سنگ با ده کده من برخورد کرد همه چیز شبیه یه توهم بود همه ی مردم خواب بودند ولی من بیدار که ناگهان یه نور قرمز از سمت خانه ی مادربزرگم امد و من ناگهان بیهوش شدم .
ریکومارو:مامان صبحانه چی داریم
مادر:پسرم بیا چایی با عسل بخور الان میری مدرسه گشنت نباشه
ریکومارو :مامان حال مادر بزرگ خوبه
مادر:ع ه چرا این حرف میزنی معلومه که خوبه
ریکومارو:اخه دیشب یه نور قرمز دیدم از سمت خانه ی مادر بزرگ می امد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ادامش بدههههههههه💕🥃
ادامش بده داستانت قشنگه
چ ۱: ها اره
چ۲: جزو پزظرفدارا بودم و کامنت و فارور زیاد داشتم 😑 همچنین ناظر هم دوست دارن باشم ولی الکی الکی با اینکه ناظر بودم از ناظری برکنار شدم😑
بازدیدش کمه ادامهش نمیدم
حیف شد:( خیلی براش مشتاق بودم:(((
خب اخه الکی خسته میشم وگرنه منم دوست دارم ادامهشو بدم
به خاطر تو ادامهش میدم
خیلی ممنونم خیلی خوشحال شدم😃😍❤️