
پنج دیقه دیگه کلاسم شروع میشه و من دارم براتون اینو میذارم😐✌🏻👌آهنگ mafia in the morning ایتزی رو بذاریننن گفتم بذارین دیگه😐😐✌🏻👌🏻تازه بذارینشم رو دور تکرار😐✌🏻آفرین فرزندان صالحم😐👌🏻بریم سر داستان😐💕
یونگی دستشو گذاشت رو دنده و ماشین با سرعتی که انتظارشو نداشتم از حیاط اون عمارت بیرون اومد. نگاهی به اسم خیابون ها و ساختمون ها کردم بلکه بفهمم کجام هیچکدوم از خیابونا رو نمی شناختم سرمو برگردوندم تا نشونی دیگه ای که بتونم ازش حدس بزنم کجاییم رو پیدا کنم . که صدای بی روح یونگی متوقفم کرد:{سعی نکن بفهمی کجاییم} به صورتش چشم دوختم ولی اون نگاهم نمیکرد. سرمو پایین انداختم و با دستام کتی که انداخته بود رو پامو تو مشتم گرفتم. بعد از اینکه تو یه جاده افتادیم یکنگی رو به من کرد:{خونت کجاست؟} برای لحظه ای انگار هر چی میدونستم یادم رفت...حتی اسمم! یونگی عصبی دوباره پرسید:{نمیشنوی؟ میگم خونت کجاست؟} بریده بریده گفتم:{تو خیابون چانگیون سا}
بدون هیچ حرفی دوباره رو شو به سمت جاده برگردوند و به راهش ادامه داد. احساس میکردم این جاده رو میشناسم. شاید یه بار با جه هوآ اینجا ها اومده بودیم. این حجم از سکوت واقعا عصبیم میکرد دنبال حرفی برای گفتن گشتم حرفی که هم عصبیش نکنه هم احتمال اینکه جواب بده بالا باشه. با صدایی که تقریبا زمزمه بود پرسیدم:{میشه یه سوال بپرسم؟} با لحن قاطعی گفت:{نه!} دوباره سرمو پایین انداختم و محکم انگشتامو به هم فشردم. تحملم داشت تموم میشد هم باید جه هوآ رو نجات میدادم هم خودمو هم با یه پسری که به زور چند کلمه حرف میکنه کنار میومدم. اشک هایی که ناشی از خشم بود رو گونه هام سرازیر شد.
یونگی با صدای بالا کشیدن بینیم رو به من چرخید. انگار خواست حرفی بزنه ولی منصرف شد به جاش پرسید:{کدوم ساختمون محل زندگیته؟} سرمو بلند کردم و متوجه شدم تو خیابون چانگیون سا هستیم. دور و برو نگاه کردم و با کف دستم اشکامو پاک کردم و به ساختمون پنج طبقه ای با نمای سنگی طوسی اشاره کردم. یونگی پاشو رو گاز فشار داد و جلوی ساختمون طوسی رنگ ترمز کرد. قبل از پیاده شدن نگاهی به من انداخت:{فکر فرار به سرت نزنه من از قایم موشک خوشم نمیاد} سری به نشانه ی تایید تکون دادم. بعد از اینکه پیاده شد اومد سمت من و در ماشینو باز کرد و مچ دستمو محکم گرفت. احساس عجیبی بهم دست داد. ترکیبی از ترس و امنیت!
متوجه ماشین هیوندای شدم که جه هوآ و خدمتکارای یونگی ازش خارج میشدن. سعی کردم به جه هوآ نگاه نکنم. یونگی منو جلوی در ساختمون متوقف کرد:{درو باز کن} با دست آزادم دنبال کلید گشتم. زیر نگاه عصبی یونگی معذب بودم. هر دوتا جیبم خالی بود رو به یونگی کردم:{احتمالا افتاده تو اون عمارتت} چشم غره ای رفت و با تنه ش به در ضربه زد. با ضربه ی اول در باز شد بعد از باز شدن در چهره ی عصبانی پیرزن مدیر ساختمون نمایان شد اما بعد از دیدن وضعیت و اسلحه ها سریع رفت داخل خونه. یونگی در حالی که منو از پله ها بالا میکشید مختصر و مفید پرسید:{طبقه ی چند؟}
با نفس های لرزان گفتم:{طبقه ی دوم واحد سه} جلو در وایساد و با لگد درو باز کرد. هر لحظه که میگذشت سرعت تپش قلبم بالاتر میرفت . ذهنم خالی خالی بود . بگم طلاهایی که هیچی ازشون نمیدونم کجان؟ من برا نجات جه هوآ دروغ گفتم ولی حالا نه جون اون نه جون خودم تضمین نبود. یونگی هلم داد تو خونه. افرادش جه هوآ رو هم آوردن تو و جلوی در ورودی ایستادن. تمام امیدم تبدیل به نا امیدی شد. یونگی با نگاه ترسناک به خونه نگاه کرد و گفت:{خب...؟ نمیخوای جای طلاهارو بهم نشون بدی؟} سرمو تکون دادم و بی توجه به صدا شدن اسمم توسط جه هوآ به سمت اتاق خوابم رفتم. یونگی پشت سرم راه افتاد. با دست های لرزان کشوی دراورو باز کردم و جعبه جواهراتم رو به سمت یونگی دراز کردم. نفسم از شدت استرس بالا نمیومد. همراه با استرس در حد مرگ من ، یونگی در جعبه، تنها امیدمو باز کرد.
پایان این پارت•-•☁️🥑 هیجان انگیز شد نه؟🍒🖇 بزن نتیجه چالش داریم•-•🍻🥢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جرررررررر😂😂😂😂
بچه ها من یه مشکلی برام پیش اومده پارت بعدو که گذاشتم بلافاصله یه پارت دیگه م میذارم یه پارتش جایزه ی صبر کردنتونه😐🤝🏻💕
سلااااااااااممم
پارت بعد کو 🥺
دارم زیر فشار درسا له میشم باور کن فردا دو تا امتحان دارم ولی فردا میزارم🥲
ببخشید🥲❤🖤
عیبی نداره 😊
هر وقت وقتت خالی شد کار نداشتی پارت بعدو بذار 😘
فردا میذارم☁️💌
پارت بعد رو کی میزاری 😑
به خدا یه هفته اس منتظر پارت بعدیم هر دقیقه پیام چک میکنم ببینم نذاشتی؟
حداقل بهمون بگو کی میزاری خودمون رو اذیت نکنیم
پارت بعد رو کی میزاری؟
دارم زیر فشار درسا له میشم باور کن فردا دو تا امتحان دارم ولی فردا میزارم🥲
ببخشید🥲❤
خسته نباشی عزیزم😘❤
عالیععععع🥲✊
ول چرر گذاشتیمون ت خمارییی🥲
عاقااااا بزار پارتای بعدووو✊🥲
دارم زیر فشار درسا له میشم باور کن فردا دو تا امتحان دارم ولی فردا میزارم🥲
ببخشید🥲
پارت بعد 😬😬
وای پارت بعددددد
عااالی
زود بزار آجییی
بزار دیگه شرطم ندادی بزار خو دیگه
پارت بعد توروخدا