
هی ببخشید حوصله نوشتن نداشتم پارت قبلی ۱۱ تا بازدید خورده بود دوتا کامنت و چهارتا لایک داشت فقط خوب ذوقم کور میشه دیگه ولی گفتم بنویسم
[ علامت جی * علامت جونگوون ^ ] * خب چیشد ^ چی چیشد * میای با من زندگی کنی یا نه ^ آاا اون هنوز بهش فکر نکردم * جونگوون چرا نمیای ^ هیونگ نگفتم نمیام گفتم بهش فکر کنم * عجب لجبازی هستیا ^ هیونگ از صبح هرچی گفتید گوش کردم من لجبازم ؟ * آره دیگه هستی وقتی من میگم هستی یعنی هستی ^ چشم * آفرین پسر حرف گوش کنم. جی دستی روی موهای جونگوون کشید و بهمشون زد * یه سوال ^ بله ؟ * تو چه وقتایی عصبانی میشی ^ اممم خب وقتایی که یکی میره رو مخم یا خیلی ناراحتم * امروز توی پشت بوم ام ناراحت بودی ولی حالت خوب بود ^ اون ناراحتی واقعی نبود * یعنی چی واقعی نبود ؟ * یعنی جدی نبود * اوکی
جی با جونگوون تا خونش پیاده رفت * من دیکه میرم مراقب خودت باش ^ خیلی ممنون هیونگ نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم * بابت چی ؟ ^ ممنون که کنارم بودید * کنار تو به منم خوش میگذره ^ لطفا دیگه برید * تو برو تو بعدش من میرم ^ آه باشه . جونگوون ل...ب هاشو برای چند ثانیه روی ل....ب های جی گذاشت . ^ این به اون در . تا جی به خودش بیاد جونگوون غیبش زده بود برای چند دقیقه احساس کرد قلبش نمیزنه * عجبا حداقل یه خبر میدادی میخوای چیکار کنی 😅 . فردای اونروز طبق قراری که گذاشته بودن جی به پارک نزدیک خونه ی جونگوون رفت ولی هرچقدر منتظر شد جونگوون نیومد دیگه داشت نگرانش میشد واسه همین مجبور بود بره خونه جونگوون چون دیشب باهم رفته بودن اونجارو بلد بود و رمز خونه جونگوونم میدونست وقتی وارد شد ....
با صحنه ای که میدید یه لحظه سرش گیج رفت جونگوون روی زمین افتاده بود و داشت میسوخت تبش خیلی بالا بود و رنگ پریده بود جی به خودش اومد و زنگ زد اورژانس بعد جونگوون توی بقلش گرفت هرچقدر صداش کرد فایده ای نداشت بعد از چند دقیقه اورژانس اومد
[ جی ] بعد از یک ساعت رسیدگی بهش بلاخره دکترشو دیدم * آقای دکتر چیشد + شما همراهش هستید ؟ * بله + بدنش مواد مغذی لازم و نداره ما سعی کردیم بهش ویتامین تزریق کنیم ولی باید غذا های سالم بخوره ورزش کنه تا حالش بهتر بشه سرمش که تموم شد میتونید ببریدش * بله ممنون میتونم برم تو + بله . وقتی وارد شدم جونگوون بهوش اومده بود و خیلی گیج به نظر میرسید چرا اینقدر نگرانش شدم اون فقط یه دوست یا یه همکاره باید احساساتمو کنترل کنم * سلام . جونگوون به صدایی که به زور شنیده میشد لب زد ^ سلام * حالت خوبه ^ خوبم * چرا اینطوری شد ^ نمیدونم * یادت نیست ؟ ^ نه من فقط یادمه بیهوش شدم * باشه زیاد به خودت فشار نیار سرم ت تموم شده میرم بگم پرستار بیاد . جونگوون چیزی نگفت . جی از اتاق بیرون رفت و بعد از صدا کردن پرستار شروع کرد با خودش حرف زدن
جی خودتو کنترل کن چرا اینقدر ضعیف شدی اون فقط یه پسر معمولیه نباید اینقدر نسبت به یه پسر ضعف نشون بدی ^ هیونگ ؟ * عع چیشد کی اومدی ؟ ^ همین الان میشه بریم * آره بریم . وقتی از بیمارستان بیرون اومدن جی در ماشینو برای جونگوون باز کرد ولی جونگوون سوار نشد جی یادش افتاد جونگوون فوبیا ماشین داره * میدونم میترسی ولی باید سوار شی ^ نمیتونم * نمیشه نتونی ^ گفتم نمیتونم { با داد گفت } * باشه باشه فقط آروم باش الان نباید عصبانی بشی بیا پیاده بریم ولی باهات میام ^ ببخشید
این پارت به اتمام رسید ناظر گرامی طبق معلوم من از طرف این دوتا معذرت خواهی میکنم کار خاصی نکردن والا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تروخدا مریضیه این پسرو خوب کن😐🥺
یا خدااااااا 😭😭😭😭😭😭
جدا از قشنگی عجیبم هست😐
عااااااااااااالللللللللللللللیییییییییی
سلامکیوتم•-•💕سومییهسولوئیستهکهبهتازگیشروعبهکارکرده^^🦋اسمورنگفندومشسانیوبنفشنئونیـه🥺🍫سومیقرارهکلیفعالیتکنهوکامبکبده^--^🦄🌺خوشحالمیشمتوروبهعنوانکیوتترینسانیمداشتهباشم🐣
#سومی❀
عالی بود
سریع پارت بعد رو بزار
مرسی آجی
راستی اجی یه داستان دیگه رو شروع کردم
پارت اول تو بررسی
حالا کی منتشر بشه خدا میدونه
از کی از کی
یا از کی و کی
چرا شدم مثل این تبلیغ عه ؟
بگو بگو
از سونگهون و سونو و جیک و نیکی
من یه سوال دارم
تو تست هاتو کی واسه بررسی میزاری
ممنون میشم بگی
اینو یه بار گذاشتم غیب شد یهو بعد از چند روز توی برسی موندن واسه همین دوباره دیشب گذاشتمش و امروز صبح منتشر شده بود
جیغغغغعغ
قلبم اکلیلی شد ........ خدااااااا
خیلی قشنگ بود 😢😢😢😢
تو رو خدا سریع پارت بعدو بزار تا نمردم .
وای مرسی ایشالا هر سه روز یه بار یه پارت مینویسم اگه ناظر های گرامی یاری کنن 😊