برای اولین بار عاشق شدن

خ.فه شو :: تو باعث مرگ مادرم شودی وقتی مادرم مرد کجا بودی رفتی دوباره ا.ز..د.و.ا...ج کردی خدا مجازاتت کرد و زنت بچه دار نشود حالا اومدی سراغ من . گوش کن دخترم من همیشه حواسم بهت بود تازه مادر خونده ات تورو مثل دختر خودش بزرگ کرده

اره میدونم یه عمارت بزرگ یه کارت بانکی که پولاش هیچ وقت ته نکشید به خاطر مادرم که اخرین ارزوش این بود که من پیشت بمونم چیزی نگفتم و بدون سر و صدا باهات زیر یه سقف زندگی کردم و اون زن دیوونه ات تحمل کردم و تو به عنوان پدر فقط بهم پول دادی نه چیز دیگه هیچ وقت نمیبخشمت  حالا قراره برم خارج و تو به جای اینکه برام خوشحال باشی جلوم میگیری من یه دانشگاه عالی توی فرانسه قبول شودم نه دخترم :: نمیخوام جلوت بگیرم که درس بخونی من فقط میخوام پیشم بمونی 

اعصبانیت از خونه زدم بیرون سوار ماشین قرمزم شودم سقفش باز کردم هوا به کله ام میخورد به یه پارتی شبانه رفتم یع شیشه شراب سفارش دادم باید اینو بگم از وقتی مادر لونا مرده پدرش چند نفر میفرستن که یواشکی حواسش بهش باشه لونا هم مجبور  میشه اادای ادم های بیخیال در بیاره برای همین همیشه زیاد مست میکنه و د و..س.ت.. پ..س..ر زیاد داره  ( ولی کسی نمیدونه اون یه نابغه واقعی )(پنهانی با استفاده از شرکتی که از مادرش بهش رسیده یه سهام دار بزرگ شرکت ولی هیچ وقت خودش نشون نمیده و با نام خانوم   L میشناسنش ) حتی از پدرش جلو زده ..

و شخصیت اول مرد اسمش لوکا لوکاا یه پسر دختر باز پدر و مادرش همیشه میخواستن که ادم موفقی باشه ولی اون همش عیاشی میکنه و اصن اهمیتی به کارهای دیگه نمیده و سرکش و حرف پدر و مادرش گوش نمیکنه و هرشب به اینجا او اونجا و هفته یکبار یه دختر به عنوان اسباب بازیش انتخاب میکنه و بین دختر ها به شاهزاده دختر کش معروفه😀 لوکا سوار ماشین سیاه شده بودم به سمت پارتی شبانه  که اریک ترتیب داده بود تازه با .د..و....س..ت دخ..ت..ر..م بهم زدم و حالم گرفته است پشیمونم که بهش خ.ی.ان.ت کردم 😑 برم یه اسباب بازی دیگه پیدا کنم

پایان درباره اش کامنت بدید و بگید چطور بود

ادامه اشو بذارم یا نه