سلام اینم از پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد😘
خلاصه داستان:وارد جنگل تاریک شدیم و همینطور روز و شب تغییر میکرد ما هفت نفر شنل پوش رو دیدیم و بعدش سرمون گیج رفت و بیهوش شدیم.شنل پوش اول که از همه بزرگتر بود اسمش ماریا بود.ماریا:امروز هم انسان شکار کردیم شیش تا دختر خوشگل.ماری:اره خواهر جون بدون زحمت راحت شیش تا زدیم.ماریا نشونه میکنه به نیلی و میگه:از سر و روش شیطنت میباره. و بعدش به بقیمون
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
ببخشید عزیزم معذرت میخوام آخه من این تستمو قبل از قسمت یک گذاشتم و اینکه نمی تونستم تغییرش بدم😅
ولی سعی میکنم بهتر بشه چون قسمت چهار و سه رو گذاشتم دیگه باید منتظر قسمت ۵ باشید
هیجانش رو بیشتر بکن خیلی باحال تر میشه
به هر حال ادامه بده
ممنونم فرزانه جون ⚘💛💜💛💜