
سلااام👋 ببخشید دیروز کار داشتم نذاشتم! برای همین امروز به اندازا دو تا پارت اینو گذاشتم😁لطفا در نظرسنجی شرکت کنید و بهم بگید چجوری داستان رو بزارم.

اول بالارو بخون! خوندی؟ پس برو برای پارت پنجم😁
از زبان سوم شخص (همون راوی دوست داشتنیتون😂) آدرین میره پیش مرینت و آلیا ، مرینت مثل همیشه دستپاچه میشه و . . . (چون میخوام داستان رو جلو ببرم میرسیم به بعد مدرسه) از زبان آدرین: پلگ کلاز اوت. کت نوار میره روی بالکن خونه مرینت. از زبان مرینت: تازه مشقامو تموم کرده بودم. واقعا خسته بودم. یهو صدای تاپ از بالکن اومد. رفتم بالا. کت نوار بود! _سلام مای لیدی! (آقا نظر بدید بنویسم مای لیدی یا بنویسم بانوی من؟) (مرینت یدونه میزنه تو قفسه سینه کت نوار) _آخ آی! چرا میزنی؟ _قراره هویتامون مخفی بمونه، من فقط بخاطر این هویتم رو بهت گفتم که اگه مشکلی پیش اومد از جعبه معجزهگر ها محافظت کنی. نه اینکه هر دفعه دلت خواست پاشی بیای اینجا! به نظرت اگه هی بیای اینجا هاکماث مشکوک نمیشه؟! یا اگه هم مشکوک نشه ، شرور ها فکر نمیکنن که من برات مهمم و منو هدف قرار میدن اونشکلی هم نمیتونم تبدیل بشم!(تازه بعد از اینکه جمله آخری رو گفتم معنیشو فهمید! از خجالت یه ذره سرخ شد😂)
کت نوار برعکس خوشحال شد و شجاعت گرفت.😂 _چرا فکر کنن که تو برام مهمی وقتی واقعا مهمی؟! _کت نوار من قبلا بهت گفتم یه پسر دیگه رو دوست دارم! _ولی الان که من هویتتو میدونم چرا بهم نمیگی که کیو دوست داری؟ _ که چی؟ بهت بگم که چی؟ میخوای بری بزنیش؟(راوی: اون قسمتش یه ذره سخت میشه چون قراره خودشو بزنه😂خودزنی میشه🤣) _شاید! شایدم نه! شاید فقط میخوام بدونم که اون چجوری تونسته دل بانوی منو به درست بیاره؟!(میگم بهم بگید که بنویسم مای لیدی یا بانوی من)
_نمیتونم بهت بگم. تو همینشکلیش هویت منو میدونی و معلومه که منو میشناسی. به نظرت خیلی خطرناک نمیشه که بهت بگم!؟ تو نمیتونی خودتو کنترل کنی و میری همه چی رو خراب می کنی! اون شکلی هویتتو لو میدی!(در اصل دلیل اصلی مرینت اینه: چون هنوز شک داره که کت نوار همون آدرین باشه ، البته که از ته دلش نمیخواد که آدرین کت نوار باشه ، ولی خب نمیتونه بهش بگه دیگه😂) _آها تو اونو میگی من راستش فقط چون خودمون که چند بار ملاقات داشتیم. چند بار هم بدون ماسک تو رو تو مغازه دیده بودم قبلش. آخه از مشتریاتونم! _کت نباید اینو بهم میگفتی! _خب باشه حالا ببخشید خلاصه برای همین خیلی شوک شدم که فهمیدم اون همه وقت داشتم با تو درباره رابطه خودم و لیدی باگ با صحبت میکردم یعنی خود لیدی باگ میدونی ، یه ذره خجالت آوره!😅 (اینجا شک مرینت به آدرین خوابید ولی هنور هم یه ذره شک داره)
(اینجا شک مرینت به آدرین خوابید ولی هنور هم یه ذره شک داره برای همین بازم نمیگه که چه کسی رو دوست داره) _ممنون که اینو بهم گفتی ولی من هنوزم نمیتونم بهت بگم.(اگه یادتون رفته: اینو که چه کسی رو دوست داره نمیتونه بگه) لطفا پشیمونم نکن که بهت هویتم رو گفتم . . . و میره داخل. کت نوار هم نا امید ولی با ذهنی مشغول برمیگرده خونه. 《 پشیمونم نکن که بهت هویتم رو گفتم》 این حرف مرینت تمام شب در ذهنش پیچید . . .
روز بعد: از زبان آدرین: پلگ من تصمیمم رو گرفتم! دیگه نمیخوام تلاش کنم که بفهمم مرینت کی رو دوست داره! اون بهم اعتماده کرده و من قرار نیست مای لیدیم رو ناامید کنم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مای لیدی
مای لیدی
بنویس مای لیدی
عالی
بنظرم بنویس بانوی من
👍😁
عالی بود افرین منتظر پارت بعدی هستم
عالییی
میشه عکس اسلاید اول رو برای رمانم بردارم؟
اگه دوست داشتی به داستان منم یه سری بزن
اصلا مشکلی نداره👍😁حتما💕