این داستان که پارت یکش قبلا منتشر شده درباره ی تو بچه یتیم و ما جرا ی بقا هست که نشون میده ادم ها به دون خانواده از هم پاشیدن😊
دست جنی رو گرفته بودم و سریع می دویدم از اون طرف مکس وکارولین میرفتن تا حداقل یه گروه شانس رفتن پیدا کنه رسیدیم سمت بشکه ها واز اونا بالا رفتیم از رو دیوار پریدیم از اون طرف مکس و کارولین تو دیدم نبود قرار گذاشته بودیم بریم سمت درخت وسط میدون میدون مرکز شهر که خیلی بزرگه پس ههمون میدونستیم کجاست
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالییییییییی خیلی قشنگ بود......فقط میگم چقدر زود فصل دو شروع شد....به هر حال عالییییییییییی بوددد
دیگه چون بزرگ شدن ببخشید🥰🥰
آفرین خیلی با حال بود
آفرین واقعا باریکلا
مرسی ممنون🥰
مرسییییییییییییییی😍😍😍🥰🥰
خیلییی عالی بوددددد😍😍😍❤❤❤