زندگی وارونه من 11

مرینت : صبح وقتی رفتم شرکت قیافه یه پسره خیلی اشنا بود .......... دقت که کردم دیدم ادوارده . هوووووف خدا . این معروف بودنم بد دردسریه ها من نخوام با اون ازدواج کنم باید کی رو ببینم ؟ بهتره راستی راستی با ادرین ازدواج کنم ادوارد : مرینتتتتتتتتتت مرینت : نچسب به من . من ازدواج کردم . ادوارد : چ......چی گفتی الااااااان 😡 مرینت : گفتم ازدواج کردم. عجیبه ؟ ادوارد : تو برای منییییی مرینت : کی همچین چیزی گفته ؟ ادوارد : 😡😡😡😡😡😡😡من تو رو به دست میارم

مارتین : اون چی میخواست ؟ مرینت : میخواست باهاش ازدواج کنم . زهی خیال باطل . مارتین : به هر حال مراقب باش . از اون هر کاری بر میاد مرینت : میدونم . میدونم . راستش ...... مارتین : چی شده ؟ مرینت : من میخوام ازدواج کنم مارتین : چ...چی ؟ 😲😳 با کی ؟ مرینت : ادرین . مارتین : من دیگه حرفی ندارم😐🔫

ادوارد : من باید مرینت رو به دست بیارم . باید به دستش بیارم . اون مال منهههههه مانیا : داداشی به خدا ایده خوبی نیست . مرینت حق انتخاب داره . اون دختر عموی ماعه . من با همه ی کار هات موافقم اما این یکی نه . خواهش میکنم . ادوارد : گفتم که . مرینت برای منه 😈

میدونم ین پارت خیییییییییییییلی کم رود اما خب من زیاد وقت نمیکنم بیام تستچی و از اول اذر هم مدرسمون حضوری میشه و با توجه به رشته ای که من میخوام برم و هنرستان های خیلی کمی وجود داره و حق انتخاب دانشگاه های شهر های دیگه رو ندارم چون نمیتونم باید بشینم امسال خیلی سفت و سخت درس بخونم

خیلییییییییی ببخشید

🔫👋👋👋👋👋👋👋👋