
اینم از پارت بعدی😇
از زبان کی هو: شب شده بود و ما میخواستیم نقشه رو عملی کنیم ولی مهنا و تائو چون میترسیدن روح باشه برا همین تو اتاق موندن جیهون: باشه بیاید بریم ولی مهنا و تائو روح ها اگه تنها باشید میان میخورنتون😂مهنا و تائو: جیهوووووووون😥😣سایکا: باشه بابا بیاید بریم😶جین هو: فاز مامور مخفی بودن منو گرفته😁سهون: فاز مامور مخفی بودن رو بهت بعدا نشون میدم چون از دستت اعصبانی هستم که دیشب از دستم فرار کردی😎😐
سوهو: سهون و جین هو ساکت شید و آروم آروم بیاید😑کارینا: کریس میگم به نظرت ماجرا چیه؟🤔کریس:من چه میدونم میریم میبینیم😕لورا: سیس یه صدایی میاد آروم بیاید🤫هانی: مگه من چیکار کردم که بهم گیر دادی؟😠یکی: تو خواهر منو کشتی انتظار داری راحت بزارمت؟😏هانی: ببین من تقصیری ندارم تقصیر.... یکی: الان نشون میدم قدرت دست کیه هانی: جییییییییغغغغغغ آههههههه خ...خ...خفه شدم🥺
اون یه نفر ولش کرد هانی: باشه باشه میکشمشون😪بریم سراغ بقیه که این صحنه ها رو دیدن و از ترس وحشت کردن👈آیناز: کی رو میخواد بکشه؟ 😦لی: فکر کنم بدونم اون کیه😓بقبه: کیه؟؟؟😲لی: خواهر اون جادوگری که شما رو طلسم کرده بود و چون الان خواهرش کشته شده چون که طلسم شما باطل شده داره از هانی انت**قام میگیره و بغض کرد😖
ماهی: وای برمن جین هو کو؟ 😨لونا: اونحارو نگاه کنید😮جین هو: تو حق نداری به خواهرم آسیب برنی پیرزننننن من تو رو میکشممم🔪😤هانی: نه جین هو اون از تو قدرتمند تر هست ول کن من خوبم😢جین هو: نمیشه و به سمتش حمله ور شد...
کی هو: دختره ی خل و چل الان خودشو به باد میده تو رو خدا بریم کمکش😔سهون: این دختر کی شمشیر بازی یاد گرفت که داره میجنگه؟😳کای: فک کنم بدونم کی یاد گرفت😃 سایکا: کییییی؟😯کای پریروز شب که رفته بودم حیاط قدم بزنم جین هو رو دیدم...
*فلش بک* کای: جین هو بیرون داری چیکار میکنی؟🤨جین هو: کی؟ چی؟ من؟من اومدم که... اااممم... هوا بخورم چون که داخل گرم بود😅کای: پس چرا الان سر و صورتت پر عرق هست😑جین هو: آب به دست و صورتم زدم برای همین😅کای: من که آبی اینجا نمیبینم😕جین هو: اااه ولم کن اصلا تو کی هستی؟😬و رفت داخل پایان فلش بک*
بقیه: عجــــب🙄هانی: جین هووووووووووو😱بقیه برگشتن و دیدن که جین هو زمین افتاده و سر تا پاش خ●و●نی هست ک بیهوش شده😞خواهر جادوگر: هه فک میکرد میتونه من رو شکست بده😏هانی: تو چیکار کردی؟خواهرم رو کشتییییییی😭جین هو: ه..ها..هانی بی....بیا این الما...الماس قرمز تو د...دس..دستم رو بشکن ت..تا بم...ی..ره😥
پایان این پارت😃پارت ۶ آخرین پارت هست و بعدش داستان جدید مینویسم😄
چالش: به نظرتون آخرش جین هو(خودم)بمیرم یا زنده بمونم؟🤔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عه چرا کشتی خودتو عشقم😅ولی عالی بور
شاید نکشتم پارت بعد رو برو بخون می فهمی کشته ام خودمو یا زنده ام😁
چشم حتما
هودا اولین کامنت و نظر😘😘😘
یس😂