مری:فکر کنم یه حدسایی زده بود که منم.
_ آم.ببخشید من میشه یه لحضه برم بیرون؟
ادری: برو
ادرین:پدر من میتونم؟(😐)
ادری:توهم برو.(مگه از تو پرسید؟😐)
_تا در و بستم باز شد و ادرین ازش امد بیرون.فقط میخواستم نبینمش پسره ی چ.ن.د.ش. این چی داشت که دو.س.ت.ش داشتم اخه؟همونطور که تند تند راه میرفتم اونم پشت سرم میمد.هرچقدر قدم هام رو بیشتر میکردم اونم همین کارومیکرد.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
پارت هفت کو؟؟
بعدی کو اجی
خیلی خوب بود
ممنون
عالی بود اجی جونم
بهترینی 💕
مرسی اجی
توهم بهترینی💓
عالی بود
پارت بعدی رو زود بزار
مرسی
عالی
ممنون
خیلی قشنگه داستانت من لایک کردم
اگه دوست داشتی به داستان منم یه سری بزن
ممنون
چشم حتما
عالی اجی
مرسی اجی ساینا💖
واییییییییی بعد از سال ها عالیه خیلی خوبه واقعا تو باید نویسنده بشی
مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️