
داستانی درباره ی خواهر و برادر یتیم
من ریو هستم خواهر کچکترم جنی بعد از مرگ مادر بزرگ و پدربزرگ خونی ای ویلایی به مادرم به ارث رسید چند سال بعد مادرم به خاطر سرطان روده فوت کرد وخونه به پدرم اهدا شد
نمیدونم چی شد تا به خودم امدم دیدم پدر و خواهر زیر اوار گیر افتادن و من نجات پیدا کردم از اونا خواهش کردم که خواهر وپدرم اونجا هستن زیر اوار میخواسنم برم بگردم که منو گرفتن بعد چند دقیقه یک اقا با خواهرم جنی امد به اون مرد گفتم که ممنون اما پدرم اقا هه سکوت کرد واین بود شروع زندگی دوباره
اون روز خونه ی مادرم که تنها یادگارش بود با پدرم زیر اوار دفن شدن 😞خواهرم بد جوری گریه میکردو از ناراحتی اون منم گریم گرفت اره ما میرفتیم یتیم خونه چیزی که خواهرم هنوز متوجهش نبود
اولین روز توی یتیم خونه نشته بودم یه گوشه و گریه میکرد یه خانوم به نام جسیکا امد و گفت تو بزرگتری باید ناراحتی خودتو کنترل کنی جنی اگه ببینه تو انقدر ناراحتی دلخور میشه فعلا در این شرایط جنی نیاز به یک دوست داره
چیزی نگذشته بود که جنی خودش یه ملکه تو یتیتم خونه شد بود اون با یه دختر به نام کارولین که موهاش خرگوشی بسته بود امد من ... جنی تو چقدر کله شقی جنی.... فعلا چیزی نگو بعدا حرف میزنیم این دختره اسمش کارولینه ۷ سالشه کسی رو نداره قبلا تو ۳ سالگی توی تصادف خانوادش رو از دست داده
احساس خوبی بهش نداشتم ولی فکر نکنم دردسر ساز باشه هیچی نگذشته بود که جنی نفس نفس زنان امد گفت تو راهرو چندتا پسر جلومون رو گرفتن من فرار کردم اما کارولین موند باید بریم دنبالش زود باش
رسیدیم بهشون داشتن کارولین رو اذیت میکردن من هم رفتم جلو اسمش فرد بود از قیافش هاری میبارید گفت کدوم خری ترو خبر کرده مودب باش اشغال اون خواهرمه کی اون خوکه
دعوامون شد قاعدتا ۴ به یک قبول نبود اما کارولین و جنی سالم بودن..... ریوو ...... بله ...... اینطوری قرار بود مواظب خواهرت باشی ....... اره همون جسیکاست یه دیکتاتور به تمام معنا ..... داستانو براش تعریف کردم اما حتی یه کلمه هم جواب نداد رفت اونجا بود که حس کردم در امان نیستیم
نشستمو با جنی و کارولین حرف زدم گفتم که ممکنه فرد دردسر ساز باشه کارولین حرفمو قطع کرد گفت اره کل اینجا رو دست اونه چند باری منو اذیت کرده روی همه ی بچه هایی که نشدن نوچه هاش اسم گذاشته منو به اسم کوتوله ی احمق صدام میکنن فقط یه نفر به جز من با اونا نیست اسمش مکسه پسر خوبیه سنش به تو میخوره
رفتیم مکس رو هم به جمعمون اضافه کردیم موضوع رو درمیون گذاشتیم و اون راحت قبول کرد که باید فرار کنیم همه موافق بودن هیچکی اونجا رو دوست نداشت و این بود که نقشه ی فرار رو امده کردیم و قرار بود شب بعد اجراش کنیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
واقعا عالی
پارت بعد رو کی میذاری؟
منتشر شد اما پارت بعد ترش تو بررسیه
سلام ببخشید دیر دیدم الانم سر کلاسم :)
عالی بود بعدی رو زود بزار ^_^
سلام ببخشید دیر دیدم الانم سر کلاسم :)
عالی بود بعدی رو زود بزار ^_^
توبرسیه .. مرسی☺
خیلی قشنگه منتظر بعدی هستم
مرسی تو برسیه☺
خیلی زیاددددد عاللللییییی بودددددد
خیلی زیاددددد باحاللللل بود
مرسی ممنون☺