ناظر عزیز لطفا منتشرش کن. من تمام صحنه هاشو سانسور کردم.
-قرص بخورم. حالم خوب نیست.
سریع از جا بلند شد و گفت:
-بشین خودم واست میارم.
بعد از خوردن قرص لقمه ای رو که واسم گرفته بود رو به دستم داد اما هر کاری کرد نخوردمش. واقعاً دیگه جا نداشتم. رژ ل.ب.م رو به دستم داد و گفت:
-میشه رژ بزنی؟
برگشتم سمتش و گفتم:
-نع نمی خوام.
از لحنم جا خورد و گفت:
-چرا؟ مرینت تو از اتفاقی که دیشب افتاد ناراحتی؟ تو که خودت اجازشو بهم دادی.
آروم گفتم:
-نه فقط کاش الان نمی رفتیم. قیافه ام رو نگاه کن. شبیه رو.حم.
باز نشوندم رو صندلی و گفت:
-الان خودم آرای.شت می کنم. غصه نداره که ع.ش.ق.م.
چشمام اندازه قابلمه گ.ش.ا.د شد هم واسه کاری که می خواست انجام بده هم ع.ش.ق.م.ی که بهم گفت.
-مگه بلدی؟
ادرین: خب یاد می گیرم. مگه چیه؟
خوشم اومد که از صبح هر کاری می خواستم انجام می داد. فکر می کردم به یه مرد بر ب.خ.و.ر.ه بخواد همچین کاری کنه.
گ.و.ن.ه .اش رو ب.و.س.ی.د.م و گفتم:
-باشه. پس خودت خواستی. شروع کن.
دلم نمی خواست بگم نه خودم آرایش می کنم. دلم می خواست ببینم چیکار می کنه.
شروع کرد به کشیدن خط چشم. اما چه خط چشمی؟؟؟ پشت چشمم کامل سیاه شده بود. حدود چهار بار پاک کرد و از نو کشید. دیگه پشت چشمم می سوخت. از دستش گرفتم و خودم یه خط باریک کشیدم. رژ رو برداشت و محکم روی ل.ب هام کشید. سر رژ نازنینم نابود شد.
مث بچه ها شده بود. رژ رو از دستش گرفتم و گفتم:
-ببین عز.یز.م اینطوری می کشن. تو که همه وسایلم رو دا.غ.ون کردی. تا تو آماده شی من هم خودم رو آرایش می کنم.
آروم گفت:
-ببخشید...زدم د.ا.غ.ون کردم صورتتو. نه؟
از لحنش که شبیه بچه ها بود لبخند محوی روی ل.ب هام اومد و گفتم:
-اشکال نداره
گفت:
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
سلام من آجی خواهرتون هستم طهورا می خواستم بپرسم آجی میشب 14 سالمه تهرانی ام و تهران زندگی میکنم. ❤️پری سیما جون بهم آیدیتو داد
سلام عزیزم.
اره میشناسمتون.
منم پریا هستم ۱۳ سالمه ابان بعدی میشه ۱۴ سالم و مثل توهم تو تهرانم💜
یوهو به امیده روز های خوب💜
راستی اگه دوست داشتی یه گفت و گو ایجاد کن ❤️
گفت و گو دارم
آجی دستاورد جدید گرفتنت مبارک 💖💖
آجی خیلی ناراحتم دستاورد جدید را نمی گیرم ۲۴ ساعت هم منتظر موندم 😞😖
مرسی اجو.
امروز رو صبر کن اگه فردا نیومد به ممد بگو
آجی گرفتم 🥳
عالی آجی 💞💞
مرسی اجی ولی این رمان مال من نیست💕
آهان
اره مال خواهرمه چون منتشر نمیشد به من داد که بزارم
اجی تو با اکنت خودت گذاشتی و اجی پری سیما هم با اکانت خودش درسته
اره اجو
من نوشته هامو براش فرستادم و با دوتا اکانت گذاشتم تا ببینم با کدوم منتشر میشه
عذاب عشق چیشد این زیاد جالب نیست اونو بیشتر دوس دارم
من خواهر نویسندم عزیزم.نمیدونم تو برسیه یانه
عالی بود
ممنون