
لباسام و عوض کردم که در اتاقم و زدند بفرمایید که دیدم ا/ب اومد تو(ا/ب+ ا/ت×)+میتونیم حرف بزنیم؟ ×اره جونم بگو؟+میگم این پسره هست جیمین ×دوسش داری؟ببین تو خیلی الکی عاشق این و اون میشیا😐😂+نه این دفعه جدیه ×خوب حالا می خوای چیکار کنم؟ +میخوام جوری که نفهمه ازش درمورد من بپرسی😅 ×حالا بزار ببینم چی میشه +باشه من میرم استراحت کنم ×باشه برو از زبان ا/ت منم خیلی خسته بودم برای همین رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم از زبان جونگ کوک می خواستم برم بیرون گفتم شاید ا/ت هم بیاد در اتاقش و زدم ولی جوابی نشنیدم برای همین در اتاقش و آروم باز کردم دیدم مثله فرشته ها خوابیده🙂دیگه دلم نیومد بیدارش کنم برای همین خودم رفتم ماشین و روشن کردم از پارکینگ اوردمش بیرون وقتی می خواستم پیاده شم برم در و ببندم دیدم
دیدم یه چاقو اومد روی گردنم (اون مرد هیتر😐😑 هیتر× جونگ کوک+)×اروم باش کاری باهات ندارم ×چی میخوای؟ ×اگه چیزی که میخوام و بهم ندی قول نمیدم حال خانم ا/ت خوب باشه +چیییییی چیکار داری با ا/ت اون و داخل این بحث نکن ×اگه عضو مافیا بشی حال خانومت خوب میمونه از زبان جونگ کوک حالا چیکار میکردم میرفتم دنباله کارای خلاف؟ که دیدم در ماشین و باز کرد و رفت باید چیکار میکردم؟ تصمبم گرفتم امشب به ا/ت بگم خیلی حالم بد بود ماشین و گذاشتم تو و رفتم تو اتاق رفتم یه دوش گرفتم و به زور یکم خوابیدم بیدار شدم دیدم ساعت 6 رفتم در اتاق ا/ت رو زدم ا/ت بفرمایید در و باز کردم و رفتم تو (ا/ت× جونگ کوک+)+وقت داری؟ ×اره جونم بگو؟ +ببین من و یه هیترام تهدید کرده اگه نرم عضو مافیا بشم تو رو... ×من و چی؟ +گفته اگه نرم عضو مافیا بشم تو رو میکشه ×چی؟یعنی چی؟باید بریم به پلیس خبر بدیم
+نه نمیشه ممکن جون تو در خطر باشه ×برو بابا جون تو در خطر باشه مگه الکیه؟کشور قانون داره من زنگ میزنم به پلیس بیاد اینجا +بسه ا/ت نمیبینی حوصله ندارم هی با من بحث میکنی(با صدای بلند)من دوست دارم نمیخوام از دستت بدم از زبان ا/ت درکش میکردم برای همین دیگه چیزی نگفتم و رفتم ب*غ*ل*ش کردم تا حالا ندیده بودم جونگ کوک گریه کنه دیدنش برام سخت بود از زبان جونگ کوک رفتم بیرون و دراز کشیوم روی تخت و خوابیدم از زبان ا/ت رفتم گوشیم و برداشتم و زنگ زدم به پلیس الو 110? بله ا/ت:میخواستم یه گزارشی بهتون بدم پلیسه:بله بفرمایید ا/ت:اینجوری که نمیشه ادرس و بهتون میدم پلیسه:خیلی خب باشه بفرمایید بعد از ادرس دادن^_^ پلیسه خیلی خب ما تا 10 دیقه دیگه اونجایم
همه چیز و به اعضا گفتم که زنگ خونه خورد پلیسا بودند در و باز کردم از زبان جونگ کوک از خواب بلند شدم دیدم زنگ خونه خورد در و باز کردم رفتم بیرون دیدم ا/ت کاره خودشو کرده و به پلیسا خبر داده پلیسه:اقای جونگ کوک شما هستید؟ جونگ کوک:بله خودمم پلیسه:بیایند بشینید ماجرا رو برای ما توضیح بدید جونگ کوک:باشه همه چیز و بهشون گفتم و اونا گفتند که پیگیری می کنند وقتی رفتند به ا/ت گفتم بیاد توی اتاق (با داد) برای چی زنگ زدی به پلیس مگه نگفتم زنگ نزن ا/ت:حالا مگه جیشده چرا صدات و میبری بالا؟ از زبان جونگ کوک به خودم اومدم داشتم سر ا/ت داد میزدم ببخشید دسته خودم نیست ا/ت:اشکالی نداره انقدرم نگران نباش پلیسا خودشون رسیدگی میکنند جونگ کوک:شام چی داریم؟ ا/ت: حالا یه چیزی درست میکنم
باز زبان جونگ کوک بعد از خوردن شام رفتم تو اتاقم و خوابیدم از زبان ا/ت خیلی تو خودش بود خیلی نگران بودم که اتفاقی نیفته از اون ور ا/ب هی میگه با جیمین صحبت کن (ا/ت+ جیمین×)+جیمین؟ ×جانم؟ +نظرت درمورد آبجی من چیه اون ازت خوشش اومده ×اممم خوب دختر خوبیه ولی من چند وقته بایه دختری دوست شدم اینا که دیگه هیچی +اوکی گفتم بهت بگم نظرت و بدونم ×خیلی خوب فعلا بای +بایی (ا/ت+ ا/ب×) ×چیشد چی گفت؟ +گفت دختر خوبی هستی اما دوست دختر داره ×آهان باش از زبان ا/ب خیلی ناراحت بودم ولی خوب کاری نمیشه کرد از زبان ا/ت رفتم خوابیدم فردا میخواستم زود بیدارشم صبحونه درست کنم برای همین خوابیدم
بچه ها میخوام یکی ام برای ا/ب و جیمین درست کنم که میشه ادامه ی همین داستان عشق دیووانه کننده و تو پارت بعدی تمومش کنم و برم سر اون؟ اسمش همین عشق دیووانه کنندست ا/ت و جونگ کوک هستند ولی شخصیت اصلی ا/ب و جیمینند حتما حتما بگید این و ادامه بدم یا برم سر اون بازم میگم اون ادامه ی اینه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هایی کیوتا منم ویدا اگه اون تستم و خوانده باشید گفتم قراره گوشی بخرم و وقتی خریدم یه تست میزارم که منم ولی یه اتفاقاتی پیش اومد که نشد این اکانتم و دنبال کنید و بقیه داستان و توی این اکانتم میزارم تنکیو لاولی
تستت لایک شد ، عالی بود^^💚
اگح خواستی ب داستانم سر بزن!🥺🧁
خلاصه از داستان•-•:کیم سه ، دختر 25 ساله ، یک شب وقتی مثله همیشه راه مغازه تا خونه رو طی میکرده ، گم میشه !☕ وقتی چشماشو باز میکنه ، دیگه جایی که قبلاً بوده نیست ... ☕ بعد از چند ساعت تازه از چیزای عجیبی سر در میاره ... ☕🖇️ باید معما و راز های عجیبی رو انجام بده و حل کنه ... ☕🖇️ در اولین معما، اون 4 آدم رو میکشه ... 🖇️☕ زنده میمونه ؟ عضو گروه مافیایی میشه؟🖇️☕ همشون یه سوالن ... 🌚🖇️ژانر:معمایی ، عاشقانه ، جنایی، مافیایی،غمگین!🧁🥺
حتما🙂
عالی بود ممنون میشم به داستان منم سر بزنی و لایک کنی💖
لایک کردم فالوم کن تا فالوت کنم ممنون💖
حتما فالویی
من ناظر بودم عالیه
مرسی🙂💕
اعع اسم دوست منم ویدا هس
😅💕