
سلام دوستان . ممنون که داستانمو خوندید و نظر دادید . تصمیم گرفتم پارت دوم رو هم بنویسم. لطفا این دفعه هم نظر بدید ممنون میشم .
از زبان مرینت :صبح بیدار شدم . دیرم ادرین خوابه یواشکی بوسیدمش دیدم . اون زرنگی کرد . لبشو چسبود به لب من . بعد گفتم ادرین سریع باش که مدرسه دیر شد. بعد رفتیم مدرسه اول مدرسه ادرین دستمو گرفت . همه با ما نگاه میکردن . الیا و نینو با ما دوتا چشمک زدن . ما لبخند زدیم و به هم نگاه کردیم . وارد کلاس شدیم کلویی قرمز شد . نمیتوتست تحمل کنه . پاشو گذاشت جلو پام منم افتادم . ادرین روی من ،من قرمز شدم و ادرینم همین طور ، ادرین پاشد منم میخاستم پاشم . که ادرین دستمو گرفت . کلویی بیشتر قرمز شد . خانم بوسیه وارد کلاس شد . سلام دادیم و اونم سلام کرد بهمون و گفت :بچه یه هم کلاسی جدید دارید . (بگید به نظرتون لایلا یا دانش اموز جدیده )
اومد داخل کلاس ،پسربود . خوشو معرفی کرد.گفت :سلام دوستان من ساشا جانز هستم و دوست دارم با همتون اشنا بشم . بعد خانم بوستیه گفت :ساشا برو جا دوستات بشین . اونم تایید کرد.
بعد از ۱ ساعت زنگ تفریح خورد . همه بچه ها دور ساشا جمع شدند. به جز کلویی و سابرینا . منو ادرین رفتیم . بهش تبریک گفتیم . که به مدرسه ما اومده . بعد زنگ تفریح خورد . منو ادرین تا داخل کلاس باهم حرف میزدیم . از زبان ساشا:میگم کیم این دختره کیه . از زبان کیم :کدوم ؟ از زبان ساشا :همون که موهاش سرمه ای هست . از زبان کیم :😀😀اها مرینت . مرینت مهربون ترین دختر کلاسمونه از زبون ساشا :اوپس دختر خوبیه. از زبان ادرین: من رفتم نشستم . دیدم ساشا داره به مرینت نگاه میکنه . اول فک کردم حتما مرینت براش اشنا هست . برای بار دوم ،خیلی زورم اومد به مرینت گفتم:میخاهی جاهو عوض کنیم بریم جلو . مرینت با تعجب گفت :باشه از نینو و الیا اجازه گرفتیم .رفتیم جا اونا نشستیم . ساشا چششو از روی مرینت برداشت . خیالم راحت شد.
منم هی حواسم پرت میشد . به ساشا نگاه میکردم . که حسی نسبت به مرینت نداشته باشه . بعد زنگ خورد . کیف و دفتر رو جمع کردم . و از کلاس رفتیم بیرون. منم دست مرینت رو گرفتم . ساشا به نظرم جوش اورد. منم به راحم ادامه دادم . مرینتو تا خونش همراهی کردم . اون وارد خونشون شد . منم رفتم تو خونه بعد از چند ساعت . . . از زبان تلویزیون 😂😂😂:نادیا شماک هستم . دوباره پاریس تحت نزارت قلب بشکن شد اونم یکی از کسایی که اکومایی شده هست . ما به کمک گربه سیاه و دختر کفشدوزکی نیاز داریم . منم تغییر چهره دادم. از زبان مرینت:تیکی دختر کفشدوزکی اماده .... . . . بعد از چند دقیقه اکومارو گیر انداختم. وایی پشت اون چهره
خب دوستان اینجا ازتون میخام . نظر بدید اگه نظرات به ۳۰ تا رسید . عشق دوطرفه پنهان ۳ روهم مینویسم .
اون ساشا بود . منم تعجب کردم ولی گربه سیاه اخم کرد. نشستم کنارش گفتم :سلام تو اکومایی شدی ولی خدارشکر صدمه زیادی به پاریس نزدی . ساشا خیلی خوش حال شد .گفت:ممنون دختر کفشدوزکی و بعد لاکییییییی چارم . پاریس به حالت قبلی خودش برگشت . منو گربه سیاه رفتیم . تغیر چهره دادیم. و ازم هم جدا شدیم . منم توراه به ساشا برخوردم ،بهش سلام دادم. صفحه بعدی 👈
از زبان ادرین :من داشتم رد میشدم مرینت و ساشا رو دیدم . همونجا وایستادم ببینم چی میگن . بعد اخر صحبتشون تموم شد و ساشا مرینت رو بوسید . منم خیلی عصبی شدم . ولی مرینت خودشو کشید کنار گفت :ببخشید من با ادرین قرار دارم خدافظ. و .... از زبان مرینت :رفتم خونه دلم نمیخاست ساشا منو ببوسه . ولی بگذریم . رفتم تو خونه به مامان و بابا سلام دادم. رفتم تو اتاق یکم با تیکی حرف زدم و بعدم خوابم برد .
ببخشید دوستان پوزش منو بپذیرید. یه مشکل پیش اومده . این داستان به زور نوشتم . لطفا نظر بدید . خیلی ممنون میشم دوستان . نظر بدید
نظر فراموش نشه و همیشه سالم و سلامت باشید .
خداحافظ 💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ساشا اسم دختره
چرا نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب بعدی رو بزار دیگه
بعدیرو بزار دیگه دارم سکته میکنم😱😱😱😱😱😱😱😱😵😵😵😵😵😵😵😵😧😧😧😧😧😧😧😧😧😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨
ب ع د ی ر و ب ز. ا ر
دوسداشتمولیپارتایبعدیهیجانیشکن
چشم.
تورو خدا پارتها بعدیو بزار دق میکنم 🤕🙏🤧🤧🤧🤧😭😭
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پشت اون چهره ساشا بود😒و........ .........................عالی بود 😉