
سلام سلام بچه ها چطوره حال شما😂 من اومدم دوباره با پارت دوم
ادامه داستان*_* ا/ت : وای چقد خستم دیشب خیلی دیر خوابیدم، وای هنوز مزه اون گوشت خوشمزه سر زبونمه😋 یعنی الان من برم سرکار؟ اون رئیس خنگ راهم میده؟ باید دنبال کار جدید بگردم، وایستا یه زنگ به تینا بزنم (تینا دوست شماست که باهم زندگی میکنین) بیب بیب بیب الو تینا سلام خوبی تینا: سلام ا/ت مرسی تو خوبی چخبرا ا/ت: هیچی بیکار شدم، دیروز یادم رفت پارچه هارو از پارچه فروشی بگیرم حالا مطمئنم رئیس اخراجم میکنه تینا : وای واقعا چقد بد، بعد از ظهر میتونی بیای کافه با هم حرف بزنیم؟
ا/ت : اره اتفاقا منم میخواستم باهات حرف بزنم، باشه خدافظ برم یه گشتی بزنم حالا که بیکارم تو خونه بمونم حوصلم سر میره یک ساعت بعد.. وای این لباسا چقد گرونه چخبره آخه جییییییییغ وای چی شد کی بود کی منو گرفت چشمامو وا کردم دیدم هانینه، دلم میخواست یکی بزنمش اخه این چه وضعشه😤 بهش گفتم: چیکار میکنی دیوونه شدی؟ نزدیک بود سکته کنم گفت: ببخشید من دیدم تو اینجایی گفتم بیام یه سلامی بهت بدم، خب چخبرا اینجا چیکار میکنی؟ ا/ت : هیچی دارم میگردم هانین : من از دور شنیدم که تو میگی این لباسا خیلی گرونن، تو از این لباسا دوست داری؟
ا/ت: اممم نه من دوست ندارم فقط داشتم نگاه میکردم هانین : اها، میای با هم قدم بزنیم تو خیابون ا/ت : باشه یک ساعت بعد... ا/ت: وای هانین تو خیلی بامزه ای یعنی واقعا با مخ خوردی زمین😂😂😂(مثلا داشت خاطره تعریف میکرد) هانین : اره تازه هنوز جاش هست😅 عه ا/ت چرا خشکت زد ا/ت : وای اونجا رو نگاه کن، یه برگه درخواست کاره، من تازه بیکار شدم و دنبال کار میگردم، وایییی نگاه کن کمپانی بیگ هیت کارمند لازم داره، من میتونم برم اونجا و درخواست کار بدم🤩 هانین: برای کار کردن توی بیگ هیت باید متاهل باشی، مگه تو متاهلی؟ ا/ت : نه ولی خب اگه کار خوب و صادقانه منو ببینن حتما منو میپذیرن هانین تو فکر فرو رفت
من برگه استخدامو گذاشتم توی کیفم و دوباره راه افتادیم ا/ت : وای هااانین اونجا رو ببین یه مغازه اسباببازی فروشی، چه خرس گنده ای اونجا داره من عاشق خرس عروسکی ام هانین : تو واقعا از اون خرسا دوست داری؟ ا/ت : اره من تا حالا از اون خرسا نداشتم😍 هانین تعجب کرد گفت : همه الان از اون عروسکا دارن تو چطور از اونا نداری؟😳 ا/ت : وضع مالی خانواده ما زیاد خوب نبود برای همین من با قابلمه و ماهیتابه ها بازی میکردم هانین اولش ناراحت شد بعد خنده ریزی کرد و گفت : همینجا وایستا من الان میام
ا/ت : باشه هانین رفت و با خرسه اومد میدونستم میخواد بره بخره چون تو کتاب داستانا خونده بودم😂😂بهش میگن رفتار جنتلمنانه اومد و گفت بفرماییید منم گفتم : چرا اینکارو کردی راضی به زحمت نبودیما اونم گفت این برای تشکر از کار دیروزته☺️
ادامه راهو رفتیم کم کم مغازه ها داشتن میبستن ساعت 7 عصر بود هانین : تو گروه بی تی اس و میشناسی؟ ا/ت: اره ولی نه زیاد فقط میدونم تو کمپانی بیگ هیت کار میکنن هانین : به نظرت اونا چه طورن؟ ا/ت : اونا حتما آدمای خوبین چون از خیلیا شنیدم که سعی میکنن مردمو خوشحال کنن مخصوصا توی کرونا (نکته: بچه ها دفعه اول هانین ماسک زده بود ولی این دفعه ماسک نزده، فقط شال گردن داره که تا دهنشه) هانین : اها وقتی بری توی بیگ هیت حتما بیشتر می شناسیشون ا/ت : اره ولی معلوم نیست که قبول بشم یا نه هانین : حتما میشی من بهت اعتماد دارم
ا/ت : جییغ کوتاه، واییی من اصلا یادم نبود با دوستم قرار دارم🤥قرار بود ساعت 5 اونجا باشم ولی الان ساعت 7 و نیمه وایی حالا چیکار کنم هانین : اگر بخوای من میرسونمت ا/ت : میشه لطفا برسونی مرسی هانین : باشه بیا بریم ساعت 8... مرسی هانین خدافظ👋🏻
رفتم تو کافیشاپ که یهو...
پایان پارت دوم🥺😁😂
خدافظ تا پارت بعدی👋🏻 امیدوارم خوشتون اومده باشه از الان میگم که این داستان خیلی هیجانی و مهیجه راستی امتحان ریاضیمو شدم 19😁 کامنت فراموش نشود😽بابای خوشگلام
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود فایتینگ
🙏🏻🙏🏻
عالی بود افرین
مرسی🌻🌻😂
بعدی✊ بعدی ✊بعدی✊
انتشار🌻انتشار🌻انتشار
😂😂
عالی بعدی هم بزار 🙂
مرسی چشم🌼
عالیییی بود ❤❤❤حتما ادامه شو بزار
خوش به حالت من هنوزپس فردا امتحان ریاضی دارم😅
اگه دوست داشتی داستان منوهم بخون😊
مرسی عزیزم
حتما🌻🌻🌻
ادامههههههه بدهههههههه خیلی عالی بود ❤🌹🚶♀️
مرسی لاو
در حال انتشار
عالی
مرسی لاو
که یهو یا تو میخوری به یه پسره که مطمئنن عضو بی تی اسه .... یا اون میخوره بهت .... یا سر میخوری میوفتی زمین یه پسر که عضو بی تی اسه میاد کمکت نه ؟😜 پارت بعدی رو زود بذار خیلییی عالی بود 💜💜💜💜💜💜💜
شاید درست گفته باشی😜😁
آفرین خداروشکر نمره خوبی هم گرفتی الان دلم میخواد بگیرم بزنمت آخه چرا بد جا کات کردی 😭😭😭😭مرسی عالی نوشته بود آفرین منتظر پارت بعدی هستم
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
مرسی حتما