🎃هالووین با ممد🎃

لباس هالووینمو پوشیدم همون طور که ممد گفته بود ساعت ۹ اماده باشید لباس هالووین تونو بپوشیدو بایک سبد بیاین جلو در خونه من آدرس رو هم توی بلاگ داده بود همین طور که داشتم لباسمو که تمش جادوگر بود رو می پوشیدم به ساعت نگاه کردم اوه ساعت یه ربع به ۹ هست سریع کلاهمو سرم کردم مو سبد رو گرفت و زدم از خونه بیرون بعد از چند دقیقه رسیدم به جلوی در خونه ممد چقدر شلوغ بود😳💔تمام کار برای تستچی با لباس های رنگارنگ هالووینی جمع شده بودن جلو در خونه ممد و در میزدن بعد از چند دقیقه یه خانمه در رو باز کردو اومد بیرون آره خودشه حناعه 😍

با لباس ساحره اومده بود لباسش خیلی خوشگل بود🥺اما ممد کو؟ بعد از تعریف از لباسش ازش پرسیدیم که ممد پس کو اونم گفت داره لباسشو تن میکنه الان میاد بعد از چند دقیقه یهو در باز شدو ممد اومد تا اومد همه زدن زیر خنده آخه لباسش تم کدو بود 🤣براش گشاد هم بود به زور جلو پاشو میدید از خنده های ما اونم خندش گرفت بعد از خندیدن ممد گفت سبد هاتونو بیارین جلو یکی یکی سبد ها مونو بردیم جلو اونم از تو کَدویی که دستش بود شکلات و کاکائو میریخت تو سبدا مونو می‌گفت هالووین مبارک بعد از اینکه به هممون شکلات و کاکائو داد رفتیم تو خونه شون

حنا کلی قصه از هالووین بلد بودو برامون تعریف میکرد ممد هم یه گوشه وایساده بودو تماشا میکرد ساعت ۱۲شب شده بود ممد پاش درد گرفت برای همینم رفت کنار پنجره بشینه که یهو گفت بدویید برید بیرون گفتیم چی شده؟ گفت ستاره بارونه!! گفتیم الکی نگوو 😐یهو گفت

هرکی نیاد هرچی کاپ داره رو ازش میگرم و از ناظری هم درش میارم 😐💔تا اینو گفت همه گفتیم اومدیم اومدیم دوییدیم طرفش وقتی رفتیم بیرون به آسمون نگاه کردیم واووو آسمون چه قشنگ شده آره ستاره بارونه 😍😍همه مون نشستیمو ستاره بارونو تماشا کردیم اون شب بهترین هالووینی بود که من می‌شناختم🎃🎃❤️⭐

هالووین مبارک ❤️⭐🎃🎃 لایک نکنی میگم ساحره بیاد ببرتت 🎃🎃❤️

بای بای ❤️❤️