
سلام کپی ممنوع
از زبان مرینت:((که یک چیزی روی دستم حس کردم یک دفعه سرم را خم کردم آدرین چشم هایش را باز کرده بود.گفت :((مرینت.گفتم:((بله آدرین خوبی؟ گفت:((آره.گفتم:((خدا رو شکر. چیزی نمی خوای؟ گفت :((فقط یکم آب می خوام.گفتم:((باشه الان می روم برات آب می یارم. سریع رفتم در کیف آدرین را باز کردم((با اجازه خود آدرین رفته سر کیف اش))و
و شیشه آب اش را آوردم و گفتم:((بیا بخور تا من بروم به بچه ها بگم به هوش آمدی.گفت:((باشه تو برو.از زبان آدرین:((چشم هایم را باز کردم دیدم مرینت می که ((ترو خدا بیدار شو))بعد صورت اش را خم کرد .چشم های آبی اش
خیلی زیبا بود برام آب آورد و رفت به بقیه بگه به هوش آمدم.حیف که لیندا خواهر مرینت است وگرنه به بابام می گفتم.((بچه ها بابای آدرین خیلی روی آدرین حساس است.))تو همین فکر بودم که یکدفعه مرینت با بقیه آمد و گفت:((لیندا خانم شانس ات گفت به هوش آمد((بچه ها بعضی از قسمت های داستان را خنده دار می کنم))
لیندا گفت:((حقش بود تا دیگه زرنگ بازی در نیاره.منم که داشتم از کوره در می رفتم ولی بخاطر اینکه مرینت را دوست داشتم و لیندا خواهر مرینت بود خودم را کنترل کردم.((همه ی اینا را تو ذهن اش گفت)) دوستام آمدند پیشم و گفتند:((آدرین حالت خوبه؟گفتم :((آره خوبم.((بچه ها دوست های آدرین:آرژین،کای،دیوید و جنیفر هستند.))
خوب آرژین /لورا را دوست داره،کای/آلیا را دوست داره،دیوید/کلویی را دوست داره و جنیفر/لیندا را دوست داره.)) ((راستی من طبق قوانین تستچی عزیز این داستان را می نویسم و در داستان از حرف های زشت استفاده نمی کنم❗))
بعد خانم معلم آمد و درس را شروع کرد خیلی خوب به حرف های معلم گوش دادم بعد از مدرسه به مرینت گفتم:((اگر می شود جزوه هاش را به من بده.))از زبان مرینت :((آدرین گفت:((بهش جزوه بدم.منم بهش گفتم:((باشه و بهش جزوه ها را دادم.
سوار ماشین شخصی شدیم و به سمت خانه رفتیم.وقتی رسیدیم وارد خانه شدیم و رفتیم لباسا مون را عوض کردیم((لباس راحتی پوشیدیم))و رفتیم نهار خوردیم.🍗🍗🥓🥓🥓🥙🥙🌮🌮🌯🌯🥪🥪🌭🌭🍕🍕🍟🍟🍔🍔🥗🥗🍱🍱🥘🥘🍲🍲🍜🍜🍝🍝🍝🍣🥮🍡🥟🥠🍨🍨🍦🍦🍧🍧🍩🍩🍪🍪🎂🎂🧁🧁🥧🥧🍰🍫🍮🍮🍹🍹🍹((سوشی،پاستا و شیک نوتلا خوردیم))بعد از تمام شدن نهار بابام به من،لیندا و آرژین گفت :((بریم پیشش.((راستی مرینت ۵ دقیقه از لیندا و آرژین بزرگتره و لیندا ۵ دقیقه از آرژین بزرگتره.))
بابام گفت:((خوب تعریف کنید مدرسه چطور بود گفتیم :((خوب بود .من تمام ماجرای لیندا را براش تعریف کردم و اون کلی آن را دعوا کرد بعد گفت:((اون پسره اسم اش و فامیل اش چی بود؟ گفتم:((آدرین آگرست یک دفعه بابام دهن اش باز ماند و گفت:((ممکنه که اون باشه؟ خب ببخشید جای حساس قطع کردم.
نظر بده ثواب داره
راستی در آخر می خواهم داستان معرفی کنم ((اگر اسم تون نبود در دفعه های بعدی حتما هست.))هرکی داستان اش را معرفی کردم در کامنت بگه این داستان من هست تا بقیه بزنن روش و بخونند. خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود من داستان ( لیدی باگ و کت نوار را مین ویسم اگر خواستید سرچ کنید کنار تساوی هم بنویسید و پار دومش در حال برسیه امروز نوشتم
داستانت خیلی قشنگیه عزیزم 🥰 خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالیه . اگر دوست داشتید به داستان من هم یک سری بزنید 😁
ممنون
قشنگ بود خیلی زیاد😍😍
ممنون
سلام داستان عالی لطفا پارت بعد رو زود تر بذار راستی از اون داستانهایی که معرفی کردی من خدمتکار خونه ی من رو میخونم این داستان هم واقعا قشنگه اما بقیه رو نخوندم و بازم میگم داستانت خیلی قشنگیه 💖 راستی اسمت چیه اگه تو پارت یک گفتی من دقت نکردم میشه بگی 😊 ممنون
اسم من هستی هست
ممنون که نظر دادی
اسم منم حدیثه هست و میتونم بدونم کلاس چندمی
سلام بله من کلاس پنجم هستم
عالی
ممنون که نظر دادی
عالی بود من خیلی دوست داشتم و داستان من رو معرفی کن لطفاً زندگی جدید من
سلام
ممنون که نظر دادی
در پارت ۵ معرفی کردم
سلام حتما در پارت ۵ معرفی کردم من همه ی داستان های لیدی باگ را می خوانم
باحال
ممنون آجی
ممنون
عالی بود🙃عالیییییی😁
ممنون
ممنون
عالی بود😘
ممنون
ممنون که نظر دادی
سلام به همه کسانی که معرفی کردم اسم داستان شون را بنویسند در نظرات