
سلام کیوتا آمدم با کلی داستان و تست اینم از قسمت ۸ دختر تیلیاردر کپی ممنوع
که یکدفعه کاگامی آمد و گفت:((به به خانم دزد از این طرف ها؟گفتم:((اولاً من خانم دزد نیستم و تو هستی دوماً به تو ربطی نداره سوماً آمدم ببینم فضولام چند تا هستند. کاگامی آمد و گفت:((آدرین جان کسی که انتخاب کردی کارش خوب هست اما به من نمی رسد.گفتم:((نه بابا مگه تو چی داری اتفاقاً تو به من نمی رسی سوسک چینی.گفت:((عزیزم من بهترین شمشیر باز چین هستم و کلی چیز دیگه.گفتم:((از طرف شمشیر بازی من هم بهترین شمشیر باز فرانسه هستم اگه راست می گی فردا برای ثبت نام کلاس شمشیر بازی به بهترین کلاس شمشیر بازی پاریس بیا.
اگر می خوای ثبت نام شی باید با بهترین شمشیر باز کلاس مسابقه بدی و اگر بردی برنده می شی و اون شخص بنده هستم.گفت:((به به باشه باخت ات را می بینم فعلا بابای .گفتم:((به همین خیال باش سوسک جان .بابای و با آدرین سوار ماشین شدیم و رفتیم به طرف خانه وقتی رسیدیم آدرین من را پیاده کرد و به سمت خونه اشون راه افتاد.((بچه ها بگید این پارت کتابی بود چون سعی کردم کتابی نباشه))منم رفتم خانه و لباس راحتی پوشیدم.یک لباس بدون آستین رنگ زرد با یک شلوار سفید و کفش پاشنه بلند زرد . آسانسور را زدم و رفتم توی سال.((بچه ها خانه اشون دو طبقه هست و هم آسانسور داره هم پله.))
بعد از روی میز گوشی ام را برداشتم و رفتم پیش بابام.که پدرم گفت:((دختر خوش گلم چقدر کیوت شده گفتم:((ممنون پدر. راستی حدس بزن فردا قراره چی بشه؟گفت:((نمی دونم بگو ببینم فردا قراره چی بشه؟ گفتم:((قراره با دشمنم مسابقه شمشیر بازی بدم.خودت که می شناسی اش حالا اسم مستعار که من روش گذاشتم :((سوسک چینی. گفت:((اوففف کاگامی را می گی کاگامی تسگو گفتم:((بله.درست حدس زدی
گفت:((بهت ایمان دارم و می دونم تو می تونی گفتم:((ممنون پدر خودت که می دونی بهترین شمشیر باز جهان و کل دوران شدم. ولی من به اون سوسک چینی نگفتم که نترسه.از زبان آدرین:((مرینت را پیاده کردم و رفتم به سمت خونه.وقتی رسیدم آیسل خدمتکار خونه در را باز کرد بعد وارد خانه شدم و رفتم پیش مامانم و ماجرای امروز را بهش گفتم و ازش پرسیدم که به نظر اش کاگامی می بره یا مرینت؟ گفت:((معلومه عروس گلم مرینت.گفتم:((مامانم من.گفت:((باشه بابا ولی آخر مرینت می شه عروسم😁😁😁.
از زبان مرینت :((بعد مامانم صدامون زد و گفت:((بچه ها بیاین پایین نهار آماده است.همه گفتیم :((آمدیم و رفتیم پایین نهار خوردیم.نهار🍕🌭🌮🌯🥙🥪🍟🍔🥩🥓🍗🍖🍱🥗🍲🥘🍜🍝🍛🍚🍣🍤🍥🥮🍧🍨🍩🍪🎂🍡🥟🥠🍰🧁🥧🍫🍬🍭داشتیم.((بچه ها توی نظرات بگید خوشتان آمده از این پارت))بعد از نهار رفتم کلاس .خودتان که می دونید من همش کلاس دارم .از ساعت ۲ تا ۳ باله ۳ تا۴ چطور یک مدل خوب باشیم ۴ تا ۵ پیانو ۵تا ۶ زبان چینی .بعد از کلاس آمدم خانه و رفتم لباس عوض کردم و با پدر،مادر و خواهر و برادرم یک فیلم کمدی دیدیم.((بچه ها این دفعه چون مسابقه شمشیر بازی داره کلاس را همان موقع که با کاگامی مسابقه می ده حساب می شود.
بعد هم رفتم با گوشی ور رفتم و ساعت ۸ نیم مسواک زدم و خوابیدم .فردا صبح:((ساعت های ۶ بود که بیدار شدم.دست و صورتم را شستم و لباس ام را عوض کردم .یک نیم تنه آبی آسمانی با یک شلوارک سفید و کفش پاشنه بلند آبی آسمانی بایک گل سفید روی سرم موهام هم لَخت بود.بعد رفتم پایین و صبحانه خوردم و بعد توی اتاق مخفی مبارزات شمشیر بازی تمرین کردم و بعد از خوردن شیک نوتلا سوار بوگاتی آبی آسمانی ام شدم و به سمت کلاس شمشیر بازی راه افتادم و بعد از ۱۵ دقیقه رسیدم.
و وقتی رسیدم دیدم آدرین هم آنجا هست ((آدرین از وقتی با مرینت آشنا شده کلاس شمشیر بازی اش را توی جایی که مرینت شمشیر بازی یاد می گیره می ره.))گفتم:((سلام آدرین اونم گفت:((سلام بهترین شمشیر باز و همین طور بانوی من گفتم:((ممنون گفت:((خواهش . که یکدفعه خانم سوسک تشریف آورد خودتان می دانید کی را می گم کاگامی . کاگامی آمد و گفت:((خب من می خوام ثبت نام کنم .مربی گفت:((باید با بهترین شاگردم مسابقه بدی یعنی مرینت مارگت.بعد همه رفتند کنار و فقط من و کاگامی ماندیم.
به کاگامی گفتم:((گارد بگیر و شروع کردیم به جنگیدن.بعد از نیم ساعت من برنده شدم و کاگامی باخت((فکر کردی می زارم کاگامی ببره))بعد از اینکه من بردم به کاگامی گفتم:((عزیزم من بهت نگفتم ولی من بهترین شمشیر باز جهان و کل دوران هستم.پس عزیزم هیچ شانسی از اول نداشتی. پس از اینجا بدو برو.بابای گلم.کاگامی که معلوم بود می خواد من را تیکه تیکه کنه گفت:((بابای مرینت😤😤😡😡😡و رفت. بعد از اینکه مربی بهم تبریک گفت سوار بوگاتیم شدم و به سمت خانه راه افتادم.😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
خب همانطور که گفته بودم این پارت طولانی بود داستان زوج خوناشام که نوشته خودم هست و بقیه تست هایم را بخوانید و انجام بدهید.
خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگ بود ولی تنها بدیش اینه که خیلی کتابی نوشتی و آدم خسته میشه ولی قشنگ نوشتی😍😍😍💜💜💜💜
هستی جون چرا پارت 7 منتشر نمیشه؟
سلام زهرا جون توی این اکانت نوشتم
عالی بود آجی هستی💖💖🌹💕💕💕(اشکال نداره آجی صدات کنم؟)
نه آجی
ما با هم همیشه آجی هستیم
قسمت بعدی بسیار زیبا است
خیلی خوب بود.
ولی میدونی...
انفاق خاصی توش نمیفته و هیجان هم اصلا ندارم
بهتره یکم هیجانیش کنی
وگرنه خییییییبی داستان خوبیه
سلام
ممنون
آخه چون معجزه گر نیست نمی تونم هیجانیش کنم
عالییی
ممنون
سلام پس پارت هفت کو؟
پارت ۷ کوتاه بود
عدم تایید خورد چیز مهمی نبود مرینت و آدرین داشتند از بیمارستان برمی گشتند که کاگامی را دیدند
عالییی
ممنون
کو پارت هفت ؟؟
در حال برسیه
سلام عالی بود عالی نه بیشتر از عالی 😎😍😘
هستی جون میشه یه سر به کامنتم تو زوج خوناشام سر بزنی!؟ دوست دارم جوابمو بدی 😍😃♥
اگه به کامنت های دنبال کننده ها بیشتر اهمیت و پاسخ بدی دوستان بیشتر کامنت میدن و دنبال کننده های بیشتری پیدا میکنی😃♥
سلام عزیزم جواب دادم هنوز توی صف برسیه
دادم عزیزم هنوز توی صف برسیه
عااالی بود ولی هنوز کتابی مینویسی
ممنون