رقابتی از جنس عشق۱۹

#نازنین هووووف عجب روزی شدی کلی با امیر حرف زدم قرارشد هفته دیگه خونوادش بیان اصفهان و بعدشم خواستگاری😍 اصلا حواسم به نیلو نبود وقتی سوار ماشین امیر شدم ولی مطمینم به اونم بد نگذشته فقط من کیدونم چه قدر رو رهام کراشه اینجوری بهتره براش شاید رهام هم از نیلو خوشش اومد و ....😀✌️ هوف یعنی میشه؟چی بشه اگه بشه عروسی منو نیلو تو یه روز😂😂😂😂😂😂😂

_نازی +جون _ادرس خونتونو بده +وا بچه پرو واسه چی میخوای؟ _برسونمت😐 +اها راس میگی برو بهت نشون میدم _باشه😐 امیر اهنگ اروم جونم پلی کرد ‌‌راه افتادیم اروم میکنی حال بد منو میدونی تو تکی اروم جون من چشام خیره به چشای تو میشه عاشقت میشم تو نگاهت درمون من خودت میدونی این قدره میخوامت هیچکی ندیدم رو دست من بخوادت زدم رو دست عاشقای شهر اروم جونمی دل من فدات هی رسیدیم خونه رهام و نیلو هم چند دقیقه بعد اومدن خداحافظی با پسرا کردم و رفتیم تو +سلامممممممممممم بر خالهههههه خوشگلمممممم _سلام مامانم ×,سلام عشقای من خوش اومدین❤️ بعد از احوالپرسی با خاله با نیلو رفدیم تو اتاقش +نیلو _جونز +با رهام چیا میگفدین شیطون؟😀 _هیچی فقط بهم گف یه روز بیا باهم گیتار بزنیم +اوووووو😀 _ک و ف ت😐 +😀😀😀😀

میبینم که نیلو عملیات موفقیت امیزی داشده😐 افرین واقعا افرین😐بیشتر از این چیزی ازش نپرسیدم رفدم تو اتاقم و خوابیدم #دو هفته بعد همه چیز به سرعت برق و باد گذشت و امروز اولین قرار خواستگاریه دل تو دلم نیس😀✌️ _نازی جان مادر اماده شو الان میان +چشم یه تیپ خوشگل زدم موهامم خوشگل اتو کردم و از شال ریختم بیرون یه رژ صورتی خوشرنگ هم زدم ارایش مختصری هم کردم جون چه ژیگری شدم من😘 بوس به خودم با شنیدن صدای زنگ ایفون نفس عمیقی کشیدم با خاله و نیلوفر رفتیم دم در استقبال مهمونا با خونواده امیر سلام و احوالپرسی گرمی کردم نگاهی به امیر انداختم اووووچه خوشتیپ شده بود😍

سرم و انداختم زیر و گفدم +سلام دیدم امیر خودشو به زور کنترل کرد نخنده _,علیک سلام +چیه؟ _یعنی باور کنم خجالتتو؟😂😂😂😂 +عهههه _ببخشید خوبه؟😂 +اره بیا تو بعد از صحبتای بزرگترا و خوردن چای منو امیر رفدیم تو اتاق که حرف بزنیم +خوب _خوب؟ +چی میخوای بپرسی بپرس _من سوالی ندارم😂 +منم _خوب پس بریم +نه _چرا؟ +من چندتا شرط دارم _بفرما +ظرفارو باید تو بشوری😂😂😂😂 _ماشین ظرفشویی میخرم اون بشوره😐😂 +باشه _خوب شرط بعدی؟ +ماشین برام بخری😀 _میخرم شما جون بخوا +خوب دیگه تموم شد بریم _بریم

رفتیم بیرون مامان امیر پرسید مبارک سرمو انداختم زیر و گفدم بله صدا دست و تبریک رفت بالا مادر امیر یه حلقه دراورد دستم کرد و باهمروبوسی کردیم بعد از صرف شام و گفت و گو رفتن خونشون منم از خستگی خوابم برد #نیلو قبل خواب دیدم رهام پیام داده _نیلو +جانم _فردا وقتت خالیه؟ +اره چطور؟ _میای گیتار بزنیم؟ +اره اره حتما کجا بیام؟ _....... +باشه اوکیه _مرسی شبت بخیر +شب توهم بخیر

پایان این پارت بای تا پارت بعد کیوتا