
پانیذ تقدیم می کند😂

داشتم لباسامو می بستم و اماده ی رفتن می شدم دم در یهویی گثشی جیمین زنگ خورد و جیمین رفت تو اتاقش تا حرف بزن نتونستم کنجکاویمو کنترل بکنم گوشمو گذاشتک دم در (خب میریم از دید جیمین ببینیم البته ا/ت فقط حرفای جیکینو می شنوه 😁) پدر جیمین: الو بله با من کاری داشتی زنگ زده بودی جیمین:(اقا به مولا پدرم در اومد انقدر اسمارو کامل نوشتممم از حالا به بعد ا/ت با♡ دیده میشه جیمین با☆ خب بریم بقیه ی داستان) ☆: ببین پپر من جزو اون تعدا محدودیم که نامزد کرده ولی تو رو هرکی می پرستی. به کسی نگووووو تو رو جدت پدر جیمین: میدونستم پسرم فوری یکیو پیدا می کنه هرچی نباشه خونه خانواده وارک در رگ هات در جریان😏 ☆: خب خب حالا توهم خلاصه من الان به پول نیاز دارممممم کلیی پولللل تا بتونم راضی نگهش دارم تو رو خداا اگه ندی به مامان میگم تو باعث شدی کات کنم پدر جبکین: باش باش حالا تو هم ده میلیون دلار کارتو راه مینداره؟ ☆: هع ببینم پسر یکی از هفت رعسای بزرگترین مافیای جهان باشم اون وقت موقع رفتن به لس آنجلس ده میلیون تومان داشته باشمم ببینم مسخرم کردی؟ پدر جیمبن: باش باش حالا توهم صد میدم خوبه. ☆: هیی باشه حالا ببینم چه میشه کرد پدر جیمین: پدر سوخته حیف مامانت... اهه اصن ولش الان پولپ واریز می کنم ☆: باش فعلاپدر جیمین: فعلا بعد با شنیدن صدای قدمای جیمین فور رفتم دوباره تو سالن البنه شک ندارم صدا پاهام شنیده هیی ☆: فال گوش وایستاده بودی؟ ♡:...... ☆: به چون خودم ی کلمه چیزی به کسی به گی زندت نمیذارم♡: باشه حالا تو هم ☆: اهعه امروزم مود شده همه میگن باشه حالا تو هم😐💔 ♡: هن؟ ☆: پلش بابا ولش بیا بریم فقط
سوار ماشین شدیم بعدم رفتیم به ی انبار متروکه ♡: اینجا کدوم قبرستونیه😐💔 ☆: یدقیقه دندون رو جیگر بذار میگم یهو کلی ماشین بعد ما. رسیدن هفت تا ماشین از همه جلو تر بودن هدس میزدم کدوم ماشینا باشن اول نامجون و لیسا بعد جین بعد شوگا و رزی و بعدم هوسوک و بعدم تهیونگو و بعدم جونگکوک و جیسو پیاذه شدن بعد سلامو احوال پرسی نامجون رفت سمت در انبار بعد ی صفحه برای انگار بازگشایی رمزی چیزی بود رو اون یسری عددو زد بعد زمین شروع به حرکت کردو بعدم ی راهپله به داخل زمین باز شد نامجون رفت داخل نمی دونم چیکا کرد که بهوو انبار شروع به حرکت کردو رفت بالا و ی جای بزرگ از زیردر اومد نامجون بازم رمز زدو دره پارکینگ اون جای بزرگ باز کرد که ی چت باکلاس و خیلی خفن و و فوقالعاده زیر اونجا بود یعنی کفه منو جیسو رزیو لیسا بد جور بریده بود (خیله خب نامجون و با& نشون میدم جین با$ شوگا£ هوسوک€ تهیونگ_ کوک@ هیی امید وارم یادم بمونه😂💔)&: بهتر قدر بدونید بزور پدرمو راضی کردم بذاره ازش استفاده کنیم جتش ظرفیت حداقل بیست نفرو داشت واقعا شیکو با کلاس بوددد جنگیه نامجون رو به گانگسترا &: با پدرم هماهنگ کردم شما رو اونا حلو فسخ میکنن هرچه زود تر بیاید لس اجلس خیله خب خانوما اقایون سوار شید سوار شدیم و اماده رفتن واقعا جای خوبی بود صندلی ها و چرم بودن یجای کاملا شیک بود لیسا: واو اینجا واقعا مهشره رزی: موافقممم جیسو من برم ببژنم یخچال چه خبره ♡: واسه من س دلستر هلو بیار جیسو: باش بعد چت با سرعت فوقالعاده ای حرکت می کرد بعد چند یاعت رسیدیم لس انجل واقعا که خیلی چت سری بود ولی تقریبا ساعت10 شب بود وسرا همش چشماظون به ساعتاشون بود ☆: د بدویید بریم دیگهه ♡: کجا: خب ما اینجا خونه داریم دیگه یعنی خب ما تو پاریس سعول لس انجلس المان ژاپون و ایتالیا خونه داریم مادرمانون گفتن شاید همسرای ایندمون یکی از این شهرارو خیلی دوست داشت پس از الان باید اماده باشید😐💔خلاصه که جمع کنید برمی دیگه اووم بذارید ی زنگ بزنم تاکسیی چیزی بیاد خیله خب سوار تاکشی شدیم رسیذیم خونه جای خوبی وبد مناسب زندکی دو نفر صبر کنیدد یعنی من شب قراره پیش این نک. بت(پ. ن عمته😐💔😂) بخواممم خداااااا ♡: میگم شب... ☆: اره منو تو هم اتاقییم همینه که هست حالا بیا بریم وسایلمونو تو اااق بچینیم خاک به سرمم ساعت 11 رفتین وسایلو چیدیم که جیمین لباشاشو عوض کرد یهو سرمو برکردونممم و اون ل. خت بود دوباره چشمامو گرفت♡: ی هشداری چیزیییی ☆: 😂💔 هیی خجالتیه پررو لباساشا پوشید ساعت11:30 داشت میرفت ♡: کجا ☆: پار... ♡: حرفتو جالبه که من نمیام ☆: هع خب معلومه امشب تو لس انجلس توی کافه ای کلی افراد خوشگل و هات جمع میشن😈🔞 ♡: منظور*با تقریبا صدایی بلند* ☆: *با نیشخند*نگو که فکر کردی تو اولین کسی هستی که زیرم خوابیدی😂💔 برو بابا حال داریا خواستم جوابشو بدم که از اتاق رفت بیرونو در و پشتش قفل کرد ولی من بازم داد زدم ♡: پس چرا عین بختک افتادی رو زندگیم لعنتی ☆:*با داد* چون تو تاحالا زیر کسی نخوابیده بودی😈😂🔞💔 با اجازه بیب ♡: یعنی تف بهت خودمو جمعو جور کردمو زانوهتمو بغل کردم و شروع کردم به گریه کردن جیمین رفته بود خدااا این چه زندگیی من دارم
ببخشید مجبورم اینجا تموم کنم🥺عزیزان مشکل شخصیماینه مامانم گوشیمو گزفته جون یکی از چترومام لو رفته برا همین یواشکی گوشیو برمیدارم برا همین درگیرم بازم ببخشید کم شد🥺💔

ناظر جون هرکی میپرستییی منتشر کن🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

لایک فالو کامت لطفاا🥺🥺💜💜

بای بایی💜👋🏼
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ناموصا نمیخوای بعد 7 ماه پارت بعدی رو بزاری من پیر شدماااا 🗿
این بود تست منح... رفه؟
نه😐😐😐اون خیلی بدتر بود😐😐😐😐 که ردش کردن سسکشا😐😐😐 دیگه دنیا به یه ورم گزارشم بشم مهم نی جون داده بودم برا تسته دستم شکسته بود انقد نوشته بودم😐😐😐😐😐💔💔💔💔
حالا عنوان تسته چی بوده؟
عشق مخفی فصل دو پارت دوم
خیلی قشنگه
چرا ادامش نمیدی؟؟؟
ادامه✊ ادامه✊
راستی آجی میشی؟
متاسفم من دیه در شرایطی نیستم که بتونم ادامه بدم:) 💔
هیم ادانشو نوشتم الانم تو بررسیه:)
اجی کجایی پارت بعدی رو چرا نمی زاری
پانی گول م کوجاییییی
چرا خبری ازت نیصت😥💝؟
اگه منو یادته بیا شاد..:) 🥀bts_jungkook_jk
مگه میشه فراموشت کنم:)))💕
سلام اجی
خوبی بیبی؟
دلم برات تنگ شده
سلاممم اجییییییی من برگشتم ولی زود میرم حیح ببین بیا ایدی شادم میحرفیمbts_jungkook_jk
عحررررررررررررر
مح نمت بیام شاد
میتونی بیای مینی؟
سلام آجی میشی؟
عالییییی بود ببخشید زود تر ندیدم☹
اجی چرا خبرم نکردی😐💔
بی معرفت😑🥀
به این زودی فراموشم کردی؟؟:/
خیلی عالی بود پارت بعدی رو بزار🤩🤩🤩