مارتین : چت شده تو اخه ؟ مری : هیچی هیجی اعصابم یه ذره خرده فقط . همین 《ادرین》 ادرین : چرا مارتین به خانم ناتسون گفت خواهر کوچولو ؟ یعنی مارتین ناتسونه یا.......امکان داره ....... امکان داره اون مرینت دوپن چنگ باشه.......با عقل حور در میاد ......پنج سال میش.....مرینت نامدید شد و انجلا یهو وارد بازی شد........ 《مرینت》 رفتم توی اتاقم و خوابیدم ...... چشمام رو که باز کردم دوباره توی همون فضای سیاه خالی بودم......و.....همون خود من.....خود منی که از من کوچیکتر بود ..... دوباره ؟ چرا ؟ مری 2 : عه....باز اومدی که ...... حالا راجب ایندم بهم بگو مرینت : با هم معامله کردیم ......تو گذشتمو میگی و منم ایندتو میگم همین مری 2 : با خودت هم خوب رفتار نمیکنی . مرینت : گذشته باید توی گذشته بمونه .... همین الانشم نمیدونم چرا دارم من تو رو میبینم . مری 2 : چون باید یه سری چیزا راحب گذشتت بدونی . و منم باید یه نیزی راجب ایندم بدونم . مرینت : فکر نمیکنی دونستن در مورد اینده جونمون رو به خطر میندازه ؟ مری 2 : اینا مهم نیسن . من فقط میخوام به خواستم برسم . مرینت : مثل خودنی ..... تخس و عصبی .خوبه ......خوشم اومد مری 2 : وقت این حرفا نیست . فقط اینده منو بهم بگو مرینت : خیله خب ..... تو در اینده خیلی معروف میشی ..... و صاحب معروف ترین برند مد جهان هستی که توی رتبه های جهان رتبه اول توی جدول رتبه بندی هستی . با اسم جعلی انجلا ناتسون . یه پدر و برادر داری به اسم های تام دوپن چنگ و مارتین دوپن چنگ . یه بیماری قلبی داری و توی سن 19 سالگی از خونه فرار میکنی . مری 2 : اوووو . جالب شد . خب ادامه بده مرینت : من یه خلاصه بهت گفتم . حالا نوبت توعه مری 2 : راستش زیادی بهت خوش میگذره که . بیدار شو سری بعدی بهت میگم . خدافظ
مرینت : وایسا نروووو . اه ...... خیله خب بهتره منم برم . چشم هام رو بستم و باز کردم . توی تخت خودم بودم . همش به فکر اون فضای عجیب بودم و اون دختر کوچولو 😏 از من کوچیکتره اما خیلی پرروعه . به هرحال تقریبا خود منه . از تخت بلند شدم و یه چیزی خوردم ...... اون دختر بدجور رفته رو مخم ..... چرا....چرا داره اینجور میکنه ؟ اون نمیخواد گذشتم رو به من بگه . باید یه جور دیگه بفهمم و بعگه همین خاطر باید......باید به همه بگم مرینت دوپن چنگم ..... یکی بالاخره باید از گذشته زندگی من خبر داشته باشه . همین الان باید یه مصاحبه با الیا ترتیب بدم . هه 😏 بعد این همه سال هم باید فراموشم کنه .
مری : تماس رو وصل کردم الیا : بفرمایید مری : سلام خانم سزار من انجلا ناتسون هستم و راستش میخوام یه مصاحبه راس ساعت 5 بعد از ظهر ترتیب بدی برام میتونی ؟ الیا : و....وا...واقعا ؟؟؟ حتما. ساعت 5 منتظرتونیم . مری : گوشی رو قطع کردم و به دیوار تکیه دادم ..... منی که دیروز توی پاریس کلی فن بوی داشتم الان از زمین و زمان طرفدار میباری رو سرم . حتی فرصت سر خاروندن هم ندارم . ساعت 4:30 بود باید برم اماده بشم . حالا که دارم کار خودمو میکنم بذار لااقل یه تیپ خوب بزنم. اما اول کلاه گیسم رو گذاشتم ..... موقع گذاشتن نگاهم به موهام افتاد .....مو های گذشته خودم.....اینجوری بوده.....به هر حال کلاه گیس رو میخواستم بذارم که منصرف شدم . عوضش موهام رو ریختم جلوی صورتم . یه لباس استین کوتاه سورمه ای پوشیدم .... با یه دامن سفید تا یه ذره پایین تر از زانوم و یه جوراب شلواری سورمه . کفش هاس سفیدم رو پوشیدم و تل سفیدم رو هم که زدم دیگه همه چی تکمیل شد . در رو باز کردم و به سمت استادیوم راه افتادم ..... به اونجا که رسیدم همه با تعجب نگاهم میکردم اما من عین خیالم نبود .... رفتم و نشستم روی صندلی . الیا : سلام مردم . من در خدمت خانم ناتسون هستم . بریم تا مصاحبه رو شروع کنیم . خب سوال اول ...... شما چجوری به این مقام رسیدید؟ مرینت : خب استش چیزی که میخوام بگم اینه من......من.....مرینت دوپن چنگم . الیا : چ....? چیییی؟ 😨😱😱 مری : پیچ پیچی .... 《بریم پیش مارتین 》 مارتین : اوووووف هیچا هم که هیچی نداره .... بزنیم خبر عه این که انجلا ناتسونه انجلا : پیچ پیچی میگم من مرینت دوپن چنگم اینقدر تعجب داشت ؟ مارتین : ابی که داشتم میخوردم توی گلوم گیر کرد . این الان چی گفت ؟؟؟؟ 《مرینت》 مری : همین دیگه فقط میخواستم همینو بگم اما خب یه چیزی من رسما مرینت ناتسونم چون فامیلیم رو تغییر دادم . خوب دیگه زیادی جلو دوربین موندم . بای بای . رفتم بیرون غش کردم از خنده قیافه الیا دیدنی بود 😂😂😂به خونه که رسیدم مارتین رو دیدم که داره به صفحه سیاه تلوزیون نگاه میکنه . جلوش دست تکون دادم هیییچی اخر یه دونه محکم زدم پس اون کله ی ابیش مارتین : چته توو . چرا میزنی مرینت : اونوقت اسم من بد در رفته ایییش . رفتم روی تختم و گرفتم خوابیدم . چشم هام رو باز کردم.....دوباره همون فضای سیاه و ...... گذشته من . گفتم : من ایندت رو بهت گفتم ....... حالا به من گذشتمو بگو . مری 2 : نمیخوام لذت این که خودت گذشتت رو بفهمی ازت بگیرم .
. یه رقابت تنگاتنگ با دو تا بازیکن . یکی از بازیکنا هیچ شانسی نداره ..... یه بازیکن باقی مونده......هم واقعا از ته دل داره بازی میکنه و تم از ترس ..... از ترس باختن ..... باختن به بازیکن دیگری و از دست دادن جایزه . جایزه ی خیلی ارزشمندی مثل ....... تو ....با ترس چشم هام رو باز کردم ..... توی تختم بودم و داشتم نفس نفس میزدم و عرق سردی روی پیشونیم بود . یه رقابت ؟ رقابتی که من جایزه اون رقابتم ؟ نمیفهمم . من درک نمیکنم چی میگه . مارتین سراسیمه وارد اتاق شد . یه لیوان اب هم دستش بود
مرینت : لیوان رو بهم داد و خوردم اب رو ..... توی این 5 سال خیلی عوض شدم و تا بهم میگن بالا چشمت ابروعه پاچه میرم . از این همه تغییر دلم گرفته بود . دیگه خودم خودمم نمیشناختم و از اخلاق خودم بدم میومد چه برسه به اطرافیانم ؟ کم کم بغض توی گلوم به هق هق تبدیل شد و زدم زیر گریه . ماراین یهو رنگ از رخسارش رفت و اومد و منو ب*غ*ل کرد . توی بغلش داشتم هق هق میکردم و گریه میکردم و اونم موهام رو نوازش میکرد و سعی میکرد ارومم کنه . بهش گفتم که مارتین من دیگه از خودم خسته شدم . تا بهم میگن بالاچشت ابروعه سریع پاچه میگیرم شدم یه دختر پررو ی تخس عصبی . من از خودم متنفر شدم . بگو باید چیکار کنم من ؟؟؟؟ چرا این همه تغییر کردم اخه ؟ مارتین : مرینت یه دیقه اینو ول کن موهات چرا طلاییه ؟ چرا چشمات سبزه ؟ مرینت : 😐 داشتم حرف میزدما ..... ولی واسه شوخیه😂کلویی رو باهاش سر کار گذاشتم ( بعلههه مرینت لنز گذاشته بود و موهای مصنوعی از این گیره ای هاش گذاشته بود تا کلویی رو سر کار بذاره😂😂)بعد لنز ها و گیره ها رو جدا کردم . مارتین : اجی گلم نظرت چیه بریم بیرون ؟ مرینت : بریم که دلم برای یه تفریح خواهر برادرانه تنگ شده . بزن بریم هاهاهاها مارتین : راستی مری ؟ چی تو خواب دیدی اونجور پریدی مرینت : عاااام......بعدا واست تعریف میکنم . بزن بریم مارتین : عجب .... بزن بریم ( بعد از یه گردش حسابی و تفریح و خوش گذرونی رفتن خونه که.....) مرینت : ش....ش...شما اینجا چی کار میکنید . مارتین : مرینت مگه چی دی......ش...شما ؟ کاگامی : سلام 😁 لوکا : سلام😬 مرینت : اینجا چی کار میکنید شما ها اخه ؟ مارتین : یه ساعت از پخش اون خبر گذشت ؟ کاگامی : تااازه . تنها نیستیم تام : منم اومدم . مامان کاگامی : عمه تون رو که فراموش نکردید ؟ خاله سارین : خاله تون رو انیدوارم یادتون مونده باشه جولی دختر خاله شون : باورم نمیشه هنوزم تو انجلا ناتسونی . مرینت : دارم خواب میبینم مگه نه ؟ تا اونجایی که یادمه کسی ادرسمون رو نداشت😐کلویییبببیبییییی من تو رو میکشم 😐😐😐😐 کلویی از پشت جمعیت اومد بیرون : الفرااااااااار مرینت : من تو رو قیمه قورمه میکنمممممم بعد ماستا رو نیریزم تو قیمه هااااااا . کلووووویییییی کلویی : ای مرینت قشنگ مشنگم . بیشین سر جات ای مشنگم مرینت : از رو هم نمیری تو چرا اخههخهههه . دیگه زندت نمیذارم . حالا بببیییییییییین . تام : سلام مارتین مارتین : 😒 تام : میدونم.....رفتارم با مرینت اشتباه بود😔 مارتین : فقط اشتباه بود ؟ زندگی اونو تباه کردی . یهو فیلیکس از ناکجا اباد پیداش شد فیلیکس : مرینتت ...... ص...صبر کنن مرینت : فک نمیکنم اجازه داده باشم منو مرینت صدام کنی . دست از سرم بردار لطفا فیلیکس : ام...اما چرا نمیفهمی خب ؟ من دویتت دارم اینو بفهم کاگامی رفت جلو مرینت : این تویی که نمیفهمی اونهیچ علاقه ای بهت نداره گمشو برو اونور تا خودم نبردمت . فیلیکس اومد کاگامی رو یکی بخوابونه تو گوشش که مرینت برای کاگانی زیر پایی گرفت و اونو گرفت و با دست ازادش دست فیلیکس رو گرفت . مرینت : خیلی احمقی . دست رو خواهر من بلند میکنی ؟ از جلو چشمام دور شو . کاگامی : دمت گرم مرینت ولی خودم میتونستما😐راستی تو رزمی کاری اره ؟ مرینت : اره رزمی کارم . گرم صحبت با کاگانی بودم که تازه متوجه حضور اون شدم . صداش عمش توی گوشم میپیچید و میگفت باید ببینمت......چشم هام بسته شد و .....
# تامام
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خودت رو برای مرگ آماده کن
اخبار:چند استخوان پیدا شده ما حدس میزنیم برای نویسنده ی رمان زندگی وارونه من باشه
ما به پلیس ها خبر دادیم اما پلیس ها گفتند ما کاری نمیکنیم حقش بود همش جای حساس کات میکرد🙄🙄😑😐
من برم پارت 10 رو بنویسم😐😐😐💔💔🔫🔫
عالییییی بود♥😍
از لحاضی که بچه خوبیم کاری بهت ندارم🤭😐
افرین افرین امیدوارم کردی😂😂😂😐😐😐😐
عالی
فقط اگه اشکال نداره فردا صبح بیا دم در خونتون
میخوام بکشمت😈🦴☠️🔪یوهاهاهاهااااااااااااااااااا
دیگه جا حساس کات نمیکنی هااااااا
الان نجاتت میدم 😐😂
دمت گرم زودتر نجاتم بده 😐 برم پارت بعد رو تحلیل و بررسی کنم 😐😂
فوقالعاده بود😍😍😍😍😍😍
پارت ۶ رو پیدا کردم😁
شرمنده اسمش رو اشتباه زدم تنها باران
پس پارت ۶ چی شد😐؟؟؟
یااا علی😐👌🔫 دارم رو بعدی کار میکنم فرزندم😐😐
عالی 😐❤
می تونم بکشمت فرزندم😐🔪