

ا.ت رفت بیرون داشت از ساختمون دانشگاه خارج میشد که یهو یکی دستشو گرفت و کشید توی یه کلاسه خالی ا.ت وقتی به خودش اومد دید اون کویسوعه . کویسو:ا.ت... چه حسی داره وقتی کسی که دوسش داری ازت خسته شده وقتی کسی که دوسش داری بهت میگه بمیر وقتی کسی که دوسش داری بهت میگه ولم کن میدونی چه حسی دارررههههه؟؟؟(با داد) ا.ت برای اخرین بار ازت میپرسم اینده ی زندگی من به جواب تو بستگی داره ا.ت حست به من چیه؟ ا.ت:... کویسو:ا.ت من گفتم الان... ا/ت:کویسومن دوست ندارم واقعا دوست ندارم ندارم و نخواهم داشت بزار برم ولم کن اگه واقعا دوسم داشته باشی خوشبختیم رو میخوای. کویسو:باشه عزیزم خوشبخت بشی

کویسو بعد این حرف مشتشو کوبید تو دیوار و از کلاس بیرون رفت زنگ خورد ا/ت رفت تو کلاس همه اومدن ولی ا/ت کویسو رو ندید استاد اومد و درسو شروع کردن این تایم از کلاس باید یه سکانس بازی میکردند ا/ت و جیمین باهم افتادن. جفتشون هم حرص خوردن هم خوشحال شدن ولی تکلیف دل خودشونو نمیدونستن:/ سکانسو به خوبی بازی کردن و تموم شد بقیه هم سکانس های مختلفو انجام دادن و تایم کلاس و دانشگاه تموم شد ا/ت و هواجین رفتن خونه لباسه مناسب کمپانی پوشیدن و رفتن کمپانی (از زبان جیمین) وقتی استاد هوانگ گفت منو ا.ت با هم افتادیم خوشحال شدم اما یکمم حرس خوردم ولی سکانس به خوبی پیش رفت حالا باید با پسرا میرفتیم کمپانی

(دانشگاه شما دانشگاه معمولی نبود و افراد غیر معروف توش نبودن فقط سلبریتی ها و ایدل ها تو دانشگاه بودن برای همین بی تی اس تو دانشگاه شما بود) منیجر اومد دم در دنبالمون و سوار ماشین شدیم و رفتیم کمپانی وقتی داشتیم میرفتیم اتاق تمرین گرل گروپ جدید کمپانیمون از جلومون رد شد ا.ت واقعا جذبه ی خاصی داره وخیلی هم خوشگله چقد من به این دختر بد کردم..... عههههههههه جیمین این چه فکراییه اهههههه اصن ولم کنید(فرزندم کسی نگرفتت:/ نترسید دوستان بچم خوددرگیری داره)ا.ت با جذابیت خاصی راه میرفت محوش شده بودم که یهو کوکی بلند صدام کرد کوکی:هیونگ.....جیمی هیون .........جمننننننننننن شیییییییییییییی جیمین:ها کیه چیهه بله خوبم کوک: :/ ا.ت برگشت نگاهشون کرد و یه پوز خند زد و رفت (لباس ا.ت)

وقتی اعضا وارد اتاق تمرین شدن. همه دست و جیغ و هورا زدن :/ هی میگفتم اقا جیمین میخواد زن بگیره جیمین تا اینو شنید گف کی من نه من و ا.ت اصن نمیشه نمیتونیم. (از زبان ا.ت) وقتی داشتیم با اعضا میرفتیم اتاق تمرین سنگینی یه نگاه رو رو خودم حس کردم دورو برم رو نگاه کردم و جیمین رو دیدم کهبا یه لبخند کوچیک بهم خیره شده تا چشام رو به (لباس جیمین)

چشاش دوختم لبخندش بزرگتر شد ما باهم همیشه دعوا داشتیم اما نمیدونم چرا با این نگاهش قند تو دلم اب شد و قلبم تند تند زد تا اینکه دیدم کوک داره خودشو میترکونه اون پشت و جیمینم اصن حواسش نیست خندم گرفته بود خیلی زیاد اما نمیتونستم جلو جیمین بخندم میخواستم سنگین و رنگین باشم یه پوز خند زدم و بی صدا محلو ترک کردم اعض به اتاق تمرین رسیده بودن منم تا رفتم تو اتاقه تمرین منفجر شدم

هوفففففففففف تموم شد بریم برا پارتای بعد امیدوارم خوب باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جمن شسیییییییییییییی
عالی بود 👌 ❤
مرسی لاولی
عالی تر از عالی بود😄👌🏻😍پارت بعدو زود بزار💕💜
ممنوننن