
خب دوستان اومدم با پارت دو
از زبون سلیم:صبح که از خواب پاشدم رفتم همه کارامو کردم. مسواک زدم،رختخواب مرتب کردم...زدم بیرون تا تو کلاس زبان ایتالیایی ثبت نام کنم.سوار مترو که شدم سرم رفت تو گوشی و وبگردی مترو هم اونقدر شلوغ بود که صندلی خالی نبود و مجبور شدم وایسادم.یه دختر خوشگل با همون مشخصاتی که پلین تو مهمونی اونشب گفته بود نظرمو جلب کرد. اونم اومد و روبروم ایستاد، محو چشمای دریاییش شده بودم. که گوشیش زنگ خورد.
لا به لای حرفاش فهمیدم که اونم میخواد بره ثبت نام زبان ایتالیایی،همین بهونه ای بود تا بحثو باهاش باز کنم. سلیم:سلام. دختره(سلستیا):سلام. سلیم:ببخشید اتفاقی شنیدم میخواین برای یادگیری زبان ایتالیایی ثبت نام کنین! سلستیا:بله درسته. سلیم چه جالب اتفاقا منم میخوام ثبت نام کنم پس شاید همکلاسی شدیم. سلستیا:اهان چه جالب!آره شاید. سلیم:ببخشید شما اهل کجایین؟آخه یکم لحجه دارین. سلستیا:من اهل اوکراینم فقط چون به کشور ترکیه علاقه داشتم و بخاطر شغل پدرم اومدیم اینجا ادامه تحصیل میدم.
سلیم:آهان چه مدت میشه اینجا زندگی میکنین؟ سلستیا:۲ماه سلیم:چه مدت زمان کمی!اگه بخوای میتونم کمکت کنم با اینجا آشنایی پیدا کنی. سلستیا: ممنون میشم. سلیم:اسمتون؟ سلستیا:اسم من سلستیا هست. سلیم:چه اسم زیبایی! سلستیا:ممنون. از زبون سلستیا:نمیدونم چرا انقدر مهر اون پسر با دلم نشست و دوسش داشتم البته جذابیتشم بی تأثیر نبوده. وقتی از مترو پیاده شدیم مسیر من با سلیم یکی بود،میون راه با هم یکم حرف زدیم فهمیدم تنها زندگی میکنه.هر دومون به یک ساختمون رسیدیم. وارد ساختمون شدیم.یه خانم اونطرف تر جلوی میز نشسته بود و ظاهرا مدبریت با اون بود و ثبت نام میکرد.سلیم پیش قدم شد و سلام کرد هر دومون وقتی ثبت نام کردین خارج شدیم.
همونجا یکم گفتگو کردیم.از زبون سلیم:خیلی ذوق زده بودم سریع خودمو رسوندم به خونه پلین مامانش درو باز کرد.بعد از سلام و احوال پرسی با خانوادش مامانش گفت پلین تو اتاقه در اتاقشو زدم که گفت بیا تو وقتی رفتم دیدم رو تختش با کلی کتاب و دفتر که سرش توش بود و تند تند مینوشت نشسته بود گفتم:به به پلین خانم ما هم درسخون شده چه خبر؟ پلین:سلام سلام آقا سلیم سلیم:سلام یه خبر توپ دارم برات پلین:بنال؟ سلیم:یادته چند شب پیش تو اون مهمونی دوستانه از سر شوخی فالمو گرفتی؟
پلین:آره چطور؟؟ سلیم:امروز دقیقا همچین دختری رو دیدم و باهاش آشنا شدم پلین:مبارکه!عروسی کییه بسلامتی؟😂 سلیم:من تو کف حرف تو ام اخه یه شوخی چطوری میتونه واقعی بشه؟ پلین:والا منم نمیدونم خب تعریف کن خوش گذشت؟ و سلیم ماجرا رو تعریف کرد.
برو نتیجه چالش داریم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من که خوشم اومد اگع میشه ادامه بدید
مرسی باشه بخاطر تو ادامه میدم😚
مرسیییییییییییییییییییییی❤
تنکیووووووووووو