پارت 13 امید وارم لذت ببرید
ادامه پارت قبل ... از زبان هانا : کمی تو فکر فرو رفتم و به فکر سوپ های که برای بچه ها تو رستوران درست میکردم افتادم سریع به سمت کابینت ها رفتم همچی برای درست کردن سوپ آماده بود میتونستم شیرویی رو سوپرایز کنم و خیلی خوش حال شدم، مثل همیشه گوشت مرغ رو ریش ریش کردم و هویج و.... رو بهش اضافه کردم و گذاشتم بجوشه و میخاستم نمک که چیز مهمی برای آماده کردن سوپ بود رو بر دارم که زنگ به صدا در اومد یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد مطمئن بودم فرد پشت در شیرویی بود در باز شد و صدایی از هیچ کس بلند نشد... همه چیز ساکت به پشت سرم نگاه کردم مربی با ماسک بهم نگاه کرد اصلحه داشت اون رو روی سر یکی از بچه ها نشونه گرفته بود بعد گفت : تکون نخور، یکی از سگ ها که فکر کنم وایت بود به سمت مرد حمله کردن اما مرد با لگد مهکمی وایت رو به ی سمت پرت کرد سگ غره ای داد و بلند شد، مرد با عصبانیت به من. نگاه کرد و گفت : اگه میخوای نمیره به سگ بگو طرف من نیاد، فریاد زدم و گفتم : اون سگ به حرف من گوش نمیده قبل از اینکه حرفم درست تموم شه کرد سگ رو به کابینت آشپزخانه خونه کوبید و به بازوش تیر زد، همچی خیلی سریع اتفاق افتاد سگ به روی زمین افتاد و نمکدون از دست من روی زمین افتاد مرد ضربه ای به گردنم زد و بعد همچی تاریک شد.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نمیدونم چی شده
داستان ها جدیدا منتشر نمیشه =_=
شرمنده کامنت هاتون رو ندیدم
و الان تصمیم گرفتم این داستانو تا آخر بزارم
و ممنون از همگی
منتظر ادامه داستان باشید
وا چرا نمیزاری تازه یادم اومد داستان تو رو هم میخوندم خیلی قشنگ مینوشتی چرا نمینویسی
ادامش نمیدی🥺🥺🥺😢
خواهش میکنم ادامه بده من منتظر میمونم تو عالی هستی لطفا ادامش بده😭❤️❤️❤️🌈
نهههههه😱😭🥺
خواهش میکنم ادامش بده من خودم هستم تا آخرش✌🏻 داستانت خیلی زیباست و به نظرم جزء محدود تست هایی هست که خیلی خوب مینویسی تو عالییییییییییییی هستی🧡💛❤️🧡💛❤️
ممنونم از همگی ولی ممکنه چون دنبال کننده داستانم کمه
دیگه ادامش ندم
واییییییییییییییی این قسمت عالی بود,🤩🤩🤩🤩🤩
من منتظر قسمت بعدی هستم لطفا زود بذار 🙏😍
خیلی ممنونم♥️💛🧡
عالی بود