
🚶🏽♂️🌫️
دیگه عکس نمیزارم به صورت متنی میزارمش...چون عکس خیلی وقت میبره:/🤝🏽💔
✞︎...1...✞︎هراسان از خواب پرید....باز هم کابوس قدیمی....به ساعت نگاهی انداخت...هنوز هم وقت داشت....نفسی از سر اسودگی کشید....زیر لحاف خزید و دوباره خوابید.....تنها صدای داخل اتاق صدای نفس کشیدن هایش بود....مدتی بعد صدای الارم ساعت بود که فضای ساکت اتاق را پر کرده بود...با بی میلی در جای خود نشست....
✞︎...2...✞︎نگاهی به ساعت انداخت [9:25] را نشان میداد...با یاد اوری مدرسه و امتحانش به خودش امد و با سرعت به سمت سرویس بهداشتی دوید....بعد از انجام روتین صبحگاهی اش یونیفرم مدرسه را پوشید و به سمت بیرون از اتاق پا تند کرد....در اولین نگاه متوجه پدرش شد که روی کاناپه نشسته است و روزنامه میخواند....سلام بلندی داد که باعث خراب شدن فضای ارام اقای جانگ شد....
✞︎...3...✞︎....نگاهی به هانا کرد که دوتا دوتا پله هارا پایین می امد....به طرف کاناپه دوید و خودش را روی کوسن های نرم کاناپه پرتاب کرد....با تعجب به هانا خیره شد که حالا ریلکس روی کاناپه نشسته بود....*صبح بخیر* «صبح بخیر دخترم...امروز کلاس نداری؟» بلند شد و به سمت پله ها رفت...
✞︎...4...✞︎...*چرا...امروز امتحان دارم*....[برش زمانی]....دو جفت کفش که با سرعت جلو و عقب میشدند...نشان دویدن فردی بود....دوباره دقیقه نود حاظر شده بود و دوباره مثل همیشه دیر کرده بود....بند های کوله پشتی اش را محکم تر فشرد و به سرعتش اضافه کرد.....به ورودی مدرسه رسید....
✞︎...5...✞︎....روبه روی درب دفتر مدیر اییتاده بود...نفس عمیقی کشید و تقه ای به درب زد....با شنیدن جمله(بیا داخل) دستگیره در را پایین اورد و وارد اتاق شد....خانم کیم پشت میزش نشسته بود و برگه هارا مرتب میکرد...نگاهی به هانا انداخت که سرش پایین بود و موهایش صورتش را پوشانده بودند....(جانگ هانا....دوباره؟...این بار چندمه؟) جوابی نداشت و فقط سکوت کرد...خانم کیم کشوی میزش را باز کرد و برگه ای در اورد....(باید تعهد بدی...)با این حرف خانم جانگ سرش را با شتاب بالا اورد و با چشمان گشاد شده به خانم کیم نگاه کرد....
✞︎...6...✞︎....*خا..خانم کیم...می.. میشه این ی..یه بارو ببخشید؟* .....(شاید بشه...فقط!..شرط داره...اونم اینکه اگه دفعه بعد دیر بیای پنج نمره از نمره انضباطت کم میکنم..).... *چ..چشم دیگه تکرار نمیشه* ....(میتونی بری سر کلاست...) تشکری کرد و به سمت کلاسش رفت....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واووووو پنج نمره خیلی زیاده😐😂💔
خیلیمعالی💛
عالی بود:>💜
هومم باحال بودಥ‿ಥ
پارت بعد پلیز🥲❤️
باحال بود؟:/🧃
واو:/✨
پارت بعد پنجشنبه(@_@)
ب نظرم قراره اتفاقایی بیفته...حس خوبی ندارم😐💔
پارت بعدو زود بزار:)
حست کاملا درست میگه:/🤝🏽
بالاخره یبار درست از آب دراومد😐✨
خو ناظرام نمیزارن دو دقیقه بگذره😐
شماره پارتشو ننوشتتتتتتم
خب😐💔
پارت ۵😐🤝🏽