خوانواده واتسون پارت ۲

از زبان ماریان ساعت ۲ من به ادرینا فکر میکنم فکر کنم ع ا ش ق شدم نه نه نه این درست نیست ولی اون دختر خیلییییییی خوشگل بود همینطور تو فکر بودم که ماریا تکونم داد گفت اهوی به چی فکر میکنی گفتم هیچی به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۴ هست چییی؟ یعنی دو ساعت به ادرینا فکر میکردم ااااااااااا

دو ماه بعد از زبان مرینت داشتم اهنگ گوش میکردم که یهو ماریا تندی درم رو باز کرد قیافش اینطوری بود(عکس بالا) گفتم اصلا چیزی به اسم در تو زندگی تو وجود داره؟ ماریا گفت متلک نگو بدو زود آماده شو گفتم چرا گفت واسه💖 خ و ا س ت گ ا ر ی💖 ماریان گفتم از کی گفت از

از ادرینا اگرست گفتم داداش ادرین ؟ به خودم اومدم دیدم دارم داد میزنم گفت اره آروم باش ای وای بدو دیر شد گفتم باشه لباسم عوض کردم(رفتن 💖خ و ا س ت گ ا ر ی💖 ادرینا قبول کرد میریم به روز💖 ع ر و س ی💖) از زبان مرینت همه آماده بودیم هورا همه حسابی خوشگل شده بودند (عکس لباس هاشون اسلاید های آخر میزارم)

از زبان ادرین ادرینا حسابی خوشگل شده منم لباسم پوشیدم با مامان و بابا و ادرینا راه افتادیم از زبان ادرینا وای خیلی خوشحالم امروز روز بزرگیه هوراااااا رسیدیم هورااااا رفتم تو وای چقدر ماریان خوشتیپ شده هوراااا

ماریان

لباس ادرینا

مرینت

ادرین بچه ها جا کم آوردم عکس روی تست عکس ماریا برای ع ر و س ی هست