
لطفا منتشر کن جون مادرت قربونت برم من بچه ها دو روز نبودم بخواطر این بود که امتحان داشتم و درس میخوندم ولی امتحان لغو شد و از اونجایی که بهتون قل داده بودم داستان جدید رو هم امشب میزارم و این باره دومیه که دارم میزارمش
^چیییییی تو دیونه شدی میخوای کسی که قصد جونتو کرده رو از زندان بیاری بیرون $ خب آره اون بهترین دوستم بود ^ هرجور میلته $ شب بخیر ^..... (صبح ) باهم از خواب بیدار شدیم جیمین لباسشو پوشید و میخواست بره که من رفتم سمتش و یه
ب*و*س روی گونش گذاشتم اما اون گونشو پاک کرد 😓اخه چرا این کارا رو میکرد منم چیزی بهش نگفتم ولی خیلی ناراحت بودم که این کارو کرد از زبون جیمین ^ میخواستم برم شرکت که ات اومد سمتم و روی انگشتای پاش وایساد و منو روی گونم ب*و*س*ی*د اما از اونجایی که ازش عصبی بودم گونم رو پاک کردم و اینکه کاملا واضح بود که ناراحت شده و منم همینو میخواستم ، میخواستم ناراحتش کنم که قدر اون جیمینه مهربون رو بدونه $ رفتم حموم کردم و لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم و سمت دادگاه حرکت کردم
و شکایتمو پس گرفتم و رفتم سوریون رو از زندان بیارم میخواستم که دوباره مثل قبلانا باشیم همو بغل کنیم بریم پارک بریم خوش بگذرونیم بریم خرید و سر به سر هم دیگه بزاریم برای همین دم در زندان منتظرش بودم که یهو در باز شد و با سوریون رو به رو شدم (خواهره من په انتظار داشتی با کی رو به رو بشی😂😂) و رفتم و بغلش کردم اما اون منو هل داد و باعث شد بیوفتم و دستام زخمی بشه ولی بلند شدم $ چی میشه دوباره مثل قبلا دوست باشیم مگه چی میشه بازم همو بغل کنیم هاا @ نمیشه و امکان نداره هم بشه $ چرا چراااااا هاااااا چرا امکان نداره (همه اینا رو با داد میگه ) وقتی داشتم داد میزدم یه درد شدیدی رو توی شکمم حس کردم و آهه بلندی کشیدم و تازه یادم اومد که باردارم ولی سوریون بدون توجه به من از کنارم رد شد و من رفتم دنبالش (بچه ها سوریون نمیدونه ات دوباره بارداره ) لطفا لطفا فقط بهم بگو برای چی از روزه اول دانشگاه باهام سرد شدی چرا باهام دشمن شدی دلیل این همه نفرتت چیه هااا که یو احساس سوزش روی گونم کردم آره اون سوریون بود اون منو زد ولی همینکه میخواستم بزنمش
و رفتم طبقه بالا و همه ی اتاقا رو گشتم ولی نبود و رفتم حتی تو حموم هم نبود ولی حموم یکم رطوبت داشت یعنی یکم پیش حموم بوده پس رفتم پایین که طبقه پایین رو هم بگردم همینکه از پله ها اومدم پایین صدای گریه شنیدم و از آشپزخونه میومد رفتم که دیدم ات روی زمین دور خودش پیچیده بود و داشت گریه میکرد $ هق هق ج ج جیم جیمین ل ل لطفا کمکم کن آه جیمینا خیلی درد دارم ^ وقتی اینطور دیدمش سریع رفتم سمتش و براید استایل بغلش کردم و اونو توی ماشین گذاشتم و سریع سوار ماشین شدم و تا جایی که میتونستم گاز دادم $ ج ج جیم ^ ات ساکت باش باشه به خودت فشار نیار الان میرسیم داشتم با ات حرف میزدم که از هوش رفت و منم ناخودآگاه بغضم شکست و کل راهو گریه میکردم
و رفتم طبقه بالا و همه ی اتاقا رو گشتم ولی نبود و رفتم حتی تو حموم هم نبود ولی حموم یکم رطوبت داشت یعنی یکم پیش حموم بوده پس رفتم پایین که طبقه پایین رو هم بگردم همینکه از پله ها اومدم پایین صدای گریه شنیدم و از آشپزخونه میومد رفتم که دیدم ات روی زمین دور خودش پیچیده بود و داشت گریه میکرد $ هق هق ج ج جیم جیمین ل ل لطفا کمکم کن آه جیمینا خیلی درد دارم ^ وقتی اینطور دیدمش سریع رفتم سمتش و براید استایل بغلش کردم و اونو توی ماشین گذاشتم و سریع سوار ماشین شدم و تا جایی که میتونستم گاز دادم $ ج ج جیم ^ ات ساکت باش باشه به خودت فشار نیار الان میرسیم داشتم با ات حرف میزدم که از هوش رفت و منم ناخودآگاه بغضم شکست و کل راهو گریه میکردم

و بلاخره رسیدیم بیمارستان و اونو براید استایل بغل کردم و رفتم تو و کمک خواستم پندتا پرستار اومدن و اونو گذاشتم روی تخت (۱۵ دقیقه ی بعد ) دکتر از اتاق اومد بیرون و رفتم سمتش ^ اقایه دکتر ات خوبه چیزیش که نشده نه / آروم باشید هم حال بچه هم حال مادر خوبه ^ آه خیلی ممنون آقای دکتر خیلی ازتون متشکرم / ولی ^ ولی چی / ولی به ات فامیلیتون چیه ^ پارک / خب به خانم پارک ات بگو انقدر به خودش سخت نگیره واسه بچه بده ^ چشم اقایه دکتر و اینکه کی به هوش میاد / اون خیلی وقته به هوش اومده ^ چیزه میتونم الان ببینمش / بله ^ خیلی ممنون و رفتم داخل اتاق ولی ات صدای درو نشنید چون توی افکارش غرق شده بود منم رفتم پیشش نشستم که بهم نگاه کرد چشام به چشاش گره خورده بود و من اون لحضه خیلی از خودم متنفر بودم به خواطر بد رفتاریام باهاش داشتم فکر میکردم که (تو نتیجه میگم )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
#پارت_بعدی_ترو_خدا_بدو_خیلی_عالیه😐👩🦯
#گذاشتم _ کیوتم _ و مرسی _ گلم 😅❤
#آخخخخخخ_جووووووون🤣🤣💜💜💜
#بازم_تایید_نشده😐💔😢😢😢😢
خیلی وقته گذاشتم و اینکه من یکم دیگه امتحان دارم برم بخونم بعد ساعت ۳ یعنی دوساعت دیگه میرم چند بار دیگه میزارمش
#برو😂😐🖐🏻
بچه ها همون داستانی که بهتون گفته بودم رو گذاشتم ولی منتشر نکرد که هیچ اونو حذف هم کردن 😥
عالی بود عاجو پارت بعدی رو زودتر بزار❤❤❤
چشم
😊🥺❤