ممنون که داستانمو خوندیییی منم بس که خوشالم الان دارم میدمش دست ناظر تا ببینم چی میشه
ای خدااااا امروز چقدر گرمه باید شروع کنم به اسباب کشی معلوم نیست زن بابام دستگاه جوجه کشی چیزی داشته این همه بچه میخواسته چیکار به هر حال الان باید برم پیش به اصطلاح برادرام زندگی کنم هفت تا پسر خدا البته برای منی که از همون اولشم تنها بودم خیلی خوبه امیدوارم پدر چیزی از مریضیم بهشون نگفته باشه هعی باید از عشقم دل بکنم الان ازش خدافظی میکنم
رخت خوابم فدات شم نیمه گم شدم باید برم اسباب اساسیه جمع کنم دیگه نمیتونم ببسنمت عرر هیچوقت فراموشت نمیکنم
ــــــــــــــــــــــــــــ
اخیش تموم شد حالا باید خودم برم فقط امیدوارم اینکارا بهم فشار نیاورده باشه اخه من
جزززززززززجززززززز ( ویبره گوشی در نظرش بگیرین)
عه از کیه ( از کی دات کام) بزار ( علامت اکانه ـ علامت راننده کامیون.)
ـ الو
. سلام خانم وسایلاتونو رسوندیم
ـ اک ممنون
خب دیگه منم باید برم ( لباسشو پارت بعد میزارم)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالیییی🥰🥳🥳
لطفا زود تموم نشه🥺
موافقمممم
عالی
منن یک اوتاکو دیدم داستانت جالبه گفتم عضو شم نظر بدم فک نکنی جالب نیست ولی این انیمه کمتر شناخته شده همه هم عاشقش شدن🤣🤣🤣