
اينم پارت اول، اميدوارم دوس داشته باشين
از زبان ا/ت: ساعت ١١:٥٠ شب بود. آچا داشت با تبلتش بازي ميكرد منم تو فكر بودم كه تهيونگ در زد. بلند شدم و در و باز كردم كه چهره عصبيشو ديدم(حتما دوباره با كارمندا دعواش شده) آچا هم وقتي ديد باباش عصبيه جرعت نكرد حتي بغلش كنه. [تهيونگ: سريع واسم شام دربيار] و نشست روي ميز [ا/ت: باشه] رفتم از تو يخچال ظرف رو دربيارم و بذارم تو مايكروفر كه تهيونگ بلند گفت:[مگه من نميگم غذاي سرد نميخورم] [ا/ت: ببخشيد،خب دير كردي] [تهيونگ: من اين غذارو نميخوام] عصبي شدم و داد زدم:[به درك، اصن يه بار شده خودتو بذاري جاي من؟ من هرروز دارم تو اين خونه به اين بزرگي كار ميكنم چون جنابعالي دلت نميخواد كسي تو زندگيمون باشه(منظورش خدمتكاره)..اخه ما زندگي داريم؟..يه بارم شده منو درك كن] تهيونگ خيلي بلند داد ميزنه:[ساكت شو، همينجوريشم عصبيم]
كه يهو متوجه گريه اچا شديم؛ رفتم و بغلش كردم و بردمش تو اتاق، تهيونگ خواست از دستم بگيره كه نذاشتم و در رو بستم و گذاشتمش رو تخت، خودمم كنارش نشستم:[گريه نكن عزيزم، معذرت ميخوام] [اچا: چرا هميشه دعوا ميكنيد؟] [ا/ت:...گريه نكن، فردا باهم ميريم بيرون، امشبم پيشت ميخوابم..خوبه؟] يكم ارومتر شد و كم كم خوابش برد منم كنارش دراز كشيدم كه تهيونگ اومد تو، بهش اهميت ندادم. [تهيونگ: پاشو بيا سرجات بخواب] چيزي نگفتم. [تهيونگ: دارم با تو حرف ميزنم.. تو شركت جلسه داشتيم عصبي بودم...] [ا/ت: ميخوام پيش دخترم بخوابم] تهيونگ يه هوفف كرد و رفت. يكي دو ساعت گذشت و اچا خيلي تكون ميخورد و منم راحت نبودم؛ رفتم بيرون و رو مبل بدون پتو خوابيدم. .........
ساعت ٩:١٥ صبح خواب بودم كه اچا اومد بغلم كرد و بلند شدم اما گلوم خيلي ميسوزيد. متوجه شدم تهيونگ داره نگام ميكنه:[چرا اينجا خوابيدي؟] [ا/ت: راحت نبودم] رفتم و صبحونه رو اماده كردم. داشتيم ميخورديم كه من حالم بد شد و دوييدم سمت دستشويي و اوردم بالا. [تهيونگ: ا/ت..حالت خوبه؟..] درو باز كردم كه يهو غش كردم. .........

از زبان تهيونگ: ا/ت يهو حالش بد شد؛رفتم پشت در و صداش زدم، يكم بعد درو باز كرد اما يهو غش كرد و گرفتمش؛ خيلي تب داشت. بغلش كردم و خواستم ببرمش بيرون كه متوجه اچا شدم كه تو خونه تنها ميموند، زنگ زدم به هوسوك:[الو..سلام هوسوك، ميتوني بياي اينجا پيش اچا بموني؟] [هوسوك:چيشده؟!] [تهيونگ: ا/ت حالش بد شده ميخوام ببرمش بيمارستان] [هوسوك: وااي.. اچا رو بيارش اينجا] [تهيونگ:باشه] و گوشي رو قطع كردم. لباساي اچا رو عوض كردم و يه كت هم وتن ا/ت كردم. ا/ت رو بغل كردم و خوابوندمش تو ماشين بعدشم اچا اومد؛ ماشينو روشن كردم و راه افتاديم.[تهيونگ: اچا من ماماني رو ميبرم پيش دكتر توهم ميبرم پيش عمو هوسوك؛ رفتي اونجا بهونه مارو نياري، باشه؟] [اچا:باشه، ولي زود بياين] يه سري تكون دادم و بلاخره رسيديم. هوسوك دم در بود، اچا پياده شد رفت پيشش منم يه دست تكون دادم و رفتم بيمارستان. ..........
از زبان هوسوك: [چطوري اچا؟] [اچا: خوبم] [هوسوك: ماماني چش بود؟] [اچا: فك كنم سرما خورده بود، اخه ديشب رو مبل بدون پتو خوابيد و بعدشم حالش بد شد] [هوسوك:.... خب چي ميخواي بخوريم؟] [اچا: اومم..شيركاكائو داغ] [هوسوك:باشه] ......... از زبان تهيونگ: ا/ت رو از ماشين دراوردم و بردمش تو كه پرستارا اومدن گذاشتنش تو برانكارد و برن بستريش كردن. چن دقيقه بعد دكتر اومد:[ فشارش از ويتامين كم افتاده و طب هم داره، لباس گرم تنش نبوده؟] [تهيونگ: نه، ديشب بدون پتو خوابيد.. امروز صبح هم بالا اورد، دليلش چيه؟] [دكتر: همونطور كه گفتم ويتامينش كمه كه باعث ميشه بدنش ضعيف شه و اگه اين روزا كم خوري ميكنه، باعث شده معدش ضعيف بشه و نتونه زياد چيزي بخوره] [تهيونگ: بله درسته، كي ميتونم ببرمش؟] [دكتر: الان بهوش اومده، تا سرمش تموم شه شما ميتونيد اين قرصها كه واسه تامين ويتامينش هست رو خريداري كنيد] برگه رو گرفتم و رفتم قرصارو گرفتم و بعدش رفتم بالا سر ا/ت. [تهيونگ: حالت خوبه؟] [ا/ت:.......] [تهيونگ:دكتر گفت ويتامين بدنت خيلي كمه، مگه چيزي نميخوري؟]
[ا/ت(ميخنده): مگه وقت ميكنم؟] [تهيونگ: ببخشيد، همين امروز يكيو استخدام ميكنم] [ا/ت: نياز نيس، اچا كجاست؟] [تهيونگ: پيش هوسوكه، ميخواي بريم پيشش؟ يا بياريمش و بريم خونه؟] [ا/ت: ميخوام برم خونه] پرستار اومد تو و سرمش رو دراورد و گف ميتونيد بريد. سوار ماشين شديم كه هوسوك زنگ زد:[چيكار كرديد؟] [تهيونگ: فشارش افتاده بود..تو بگو اچا اماده باشه بيام دنبالش] [هوسوك: خب بياين اينجا، به ا/ت بگو] [تهيونگ: هوسوك ميگه بريم خونشون] ا/ت سرشو به نشونه "نه" تكون داد [تهيونگ: ا/ت خسته س] [هوسوك: گوشيو بده بهش]

بهش دادم [ا/ت: سلام] [هوسوك: سلام..تو چرا مواظب خودت نيسي؟..بياين اينجا يكم ببينمتون] [ا/ت: دوس دارم ولي الان واقعا تو مودش نيستم] [هوسوك: انگار ميخواي بياي عروسي..بياين ديگه] [ا/ت: باشه..] [هوسوك:منتظرتونم] گوشيو قط كرد [ا/ت: اول بريم خونه لباسامو عوض كنم] رفتيم خونه و لباسامونو عوض كرديم و رفتيم خونه هوسوك..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حیلی قشنگه 😍💓
چرا دوستش نداشته باشیم 😍❤️
عالی بی نظیر
پارت بعد بزار 🖤🐾🥲🥲
اوك
خیلی قشنگ بود زود تر پارت دومش رو بزار
حتما🥰
خیلی باحال بود و عالی بودند🌈✨
♥️
عالی. پارت بعدی پلیز
🤚🏼♥️
من خیلی خوشم اومد
♥️
عالی بود 👌👌
پارت بعدی 🤗😓😓
مرسي
وایی چه زیبا پارت بعد زود بزار
ممنون