9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Farnoosha انتشار: 3 سال پیش 854 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به همگی😊امیدوارم حالتون خوب باشه💕خدمتتون پارت جدید💙نتیجه یه کار خیییییلی مهم باهاتون دارم لطفا حتما ببینید🙃😄
اون بالا رو بخونید لطفا🙃خب...یه مورد کپی از داستانم رو دیدم و خیلی ناراحت شدم...راستش دقیقا بعد از من پارت میزاره و الان هم ۱۸پارت داده مثل من...و اینکه قبلا فالوم داشت و از بعد از اینکه ازم کپی کرده دیگه انفالوم کرد...من حتی بهش نگفتم کپیه چون میدونم چقدر ناراحت میشن وقتی یکی بهشون بگه کپیه...من همچین اخلاقی ندارم پس لطفا سوءاستفاده نکنید🤗البته من هیچی هیچی بهش نمیگم با اینکه موضوع کاملا مثل منه و اسم چند تا از شخصیت ها هم از من کپی کرده😞...خب بریم سراغ داستانمون😊
مرینت:داشتم از ژاکلین خداحافظی میکررم که یهو کارن جلومون سبز شد...ک کارن😨 ژاکلین:یه لحظه محوش شرم و گفتم ک ک ک کاااارن🥀کارن:تو اینجا چیکار میکنی ژاکلین هاااان؟😠نکنه داشتی مغز مرینت رو شستشو میدادی😠مرینت به اندازه کافی از من بدش میاد تو همه چی رو خراب تر میکنی😠تو کاملا یه مزاحمیییی😠خواستم یه سی*لی بهش بزنم که یهو مرینت دستم رو محکم گرفت و پرت کرد پایین. مرینت: چیکار داری میکنی😠تو داری به کسی که هیچ کارست توهین میکنی😠اون از تو هیچ چیز بدی نگفت...تازه داشت اینقدر نظر من راجع به تو رو تغییر میداد که دوباره اومدی و با اون اخلاق گ*ندت زدی ذهنیتم رو دوباره خراب کردی😠کارن: چی😨☹ ژاکلین از من چیز بدی نمیگفت؟☹مرینت:بله ... درضمن تمام گذشتتون رو تعریف کرد و گفت چقدر همدیگر رو دو*ست داشتید😠کارن:اره خیلی د*وسش داشتم اما از وقتی تورو دیدم همه ی احساساتم نسبت به ژاکلین محو شدن...مرینت:اما حس تو و ژاکلین دوطرفه بود ولی حس منو تو یه نفرست...الان که فکر میکنم حس میکنم حتی تو هم منو دو*ست نداری...چون من مطمئنم تو و ژاکلین برای هم ساخته شدید... اما کارن تو هیچوقت نمیفهمی منو تو برای هم ساخته نشدیم من از تو خو*شم نمیومد و بعد از جدا کردن من از ادرین ازت بیشتر مت*نفر شدم😠
کارن:نه من دیگه ژاکلین رو نمیخوام😠ژاکلین وقتی اینو گفتم خیلی بغض کرد اما نمیدونم چرا خیلی عذاب وجدان گرفتم که ناراحتش کردم😞شاید واقعا منو اون.... اه چی دارم میگم من دیگه دو*سش ندارم...اصلا دلم نمیخواست بغض کردنش رو ببینم هزچی نباشه اون بهترین دوستم از ۶سالگیم بود...اون از همه بیشتر پشتم بود😞ژاکلین:یهو بغضم ترکید و با یه کوچولو صدای بلند و گریه شدیدم گفتم اخه چرا کااااارن😭منو تو قسم خوردیم همیشه با هم باشیم یادت میاد وقتی یکی از پسرای مدرسه تحدیدت کرد و من با اینکه دختر بودم ازت محافظت کردم و قسم خوردیم تا اخرش با همیمممم😭😭یادت رفته؟😭(الان داره اهنگ criminal پلی میشه خیلی حس احساسی گرفتم واسه همین اینجوری شد اینجاش اصن تو قضیه نبود😂😂😂) کارن: اره یادمه ولی خودت داری میگی ۶سالمون بود از اون موقع تا الان همه چی فرق کرده😠ژاکلین:اره از ۶سالگیمون تا الان خیلی چیزا فرق کرده ولی از ۵ روز پیش چی؟😭 از اون موقع هم خیلی گذشته و همه چی فرق کرده؟😭همین ۵روز پیش بهم گفتی که دو*ستم* داری اون که فقط ۵روز ازش گذشته😭کارن:حرفای ژاکلین خیلی معنا داشتن باعث شدن،تمام دوران کودکیم رو یادم بیاد...
راست میگفت...اون مهربون ترین کسی بود که تو زندگیم اومده بود😣ولی...ولی یه حس دو دلی داشتم بین مرینت که اینقدر جذبش شده بودم و ول کنش نبودم و ژاکلین که از همه باهام مهربون تره و خب...خب منم یه کوچولو دو*سش دارم اما نه در حد مرینت...نمیدونم....خیلی با حس دوطرفه ای مواجه شده بودم که انتخاب بینشون سخت ترین کار زندگیم بود😣مرینت:کارن از فکر و خیال بیا بیرون😑ببین ژاکلین رو😑دلت میاد بهترین دوستت رو اینقدر ناراحت کنی😑کارن:بسه مرینت هر چی میگی هیچی نمیگم😠ژاکلین توم دیگه این دور و اطراف پیدات نمیشه هرچی بین ما بوده و نبوده تموم شده فهمیدی؟😠مرینت بدو بریم...مرینت:کجا...هرجا میخوای برو من میخوام برم خونه ی خودمون😑کارن:...مرینت:هییییس هیچی نگو...تو نمیتونی منو عمر و نهی کنی الان که نسبت خاصی با هم نداریم من میرم خونمون تو و ژاکلین هم بمونین پیش هم ببینم میخواین چیکار کنین😒نظرت راجع به من عوض شد بهم بگو😗😑(با حالت تمسخر)کارن:وقتی مرینت رفت چند ثانیه به ژاکلین زل زده بودم...دلم میخواست برم باهاش حرف بزنم و یا اینکه ارومش کنم اما غرورم بهم این اجازه رو نمیداد😞برای همین بدون اینکه حرفی بزنم رفتم خونمون...ژاکلین:یعنی اینقدر واسش مهم نبودم که حتی این همه گریه کردم دلش نسوخت😞فکر نمیکردم اینقدر واسش بی ارزش باشم😣
دینگ دینگگگ مرینت:سلام مامان سلام بابا..سابین:سلام دختر قشنگم...تام:سلام عزیزم..قرارت با کارن چطور بود؟خوش گذشت؟🤗 (اره خیلی😑) مرینت:ای بابا اینام که ول کن نیستن😑ام...چیزه...البته...عالی بود😊سابین:خب..کجا رفتید عزیزم؟ مرینت:اممم...خب راستش جایی برای تفریح نرفتیم!ما رفتیم خونه ی خود کارن اینا... چون خواست منو به خانوادش نشون بده و معرفی کنه...تام:چقدر عالی عزیزم خب چیکارا کردید...ما هم درجریان باشیم😊کی میخواید نا*مزد کنین؟ مرینت:باورم نمیشد باید اینکار رو بکنم😣خب راستش پدر جان...ما امروز نام*زد کردیم...تام:واو واقعا؟😳 چه سریع😄مرینت:خب..بله دیگه...حالا هم معذرت میخوام خیلی خستم اگر میشه برم تو اتاقم یکم استراحت کنم...سابین:البته عزیزم برو...مرینت:وقتی رفتم تو اتاقم خودمو پرت کردم روی تختم و در حد ۱۰ثانیه چشمام رو بهم فشردم...راجع به نقشه ژاکلین فکر میکردم...یعنی واقعا میشه یجوری کارن رو از من جدا کنه؟ امیدوارم... خیلی بهش امیدوار شدم چون یکم ارامش گرفتم...نمیدونم یه حسی بهم میگفت که اتفاقای خوبی تو راهه...حالا بیخیال رویا پردازی...فعلا مجبورم سرنوشتم رو بسپارم دست ژاکلین شاید اون یه کاری بتونه بکنه...تیکی نظر تو چیه؟ تیکی؟ تیککککی؟ اوخی خوابیده😍چه ناز خوابیده تا حالا دقت نکرده بودم چون هروقت اون میخوابه منم میخوابم😐خیلی خسته و کلافه بودم ۳روزه نه چیزی خوردم نه کاری کردم مثل یه مومیایی دارم رفتار میکنم😄😑باید به خودم بیام...بزار برم یه دوش بگیرم...(بعد از اینکه حمام کردنش تموم شد)کدوم لباس خوبه؟ اهان این عالیه😍
تیپ مری:یه شلوارک جین..یه بلوز صورتی کمرنگ استین بلند(خونگیه دیگه زیاد سخت نگیرید😄)مرینت:اهان عالی شد...بالاخره شدم همون مری خوشکل و بامزه همیشگی🤗ولی تا زمانی که ادرین برگرده دیگه واقعا میشم خود واقعیم😞🥀وایسا ببینم من این ۳روز نه مدرسه رفتم نه با الیا صحبت کردم😳😣اصلا انگار که من ک*ورم یه دوست به این مهربونی میتونم باهاش درد و دل کنم...چرا زودتر به فکرم نرسید😑الو؟ الیا:مرینتتتتتتت کجاااااااییییییی دخترررررر میدونی چقدر نگرانت شدم😠 هم تو هم اون ادرین😠میدونی من و نینو از نگرانی دق کردیم😠خونتون میومدیم مامان بابات میگفتن نیستی خونه ادرینم میرفتیم همینو میگفتن☹مرینت:ببخشید الیا من واقعا متاسفم هر اتفاقی که نباید برام میوفتاد توی این ۳روز افتاد😣خیلی حالن بد بود و هست هزچی بهت بگم شاید باور نکنی چی شده😣الیا:مری؟حالت خوبه؟ چرا اینجوری شدی تو؟😨مرینت:چیزی نیست که بخوام پشت تلفن بهت بگم😞🥀الیا: خیلی خب دختر نگران نباش همین الان خودمو میرسونم...خونه هستی دیگه؟ مرینت: اره خونم..الیا:خیلی خب اومدم(منم از این دوستا میخوام🤧البته تو تستچی یه سری ادما هستن که واقعا مهربون و هستن و کلی دوسشون دارم ولی حیف که همو نمیتونیم ببینیم🤧🤧خب دیگه بریم سراغ داستان😄)*بعد از رسیدن الیا* دینگ دینگ... الیا:سلام خانم دوپن چنگ. سابین:سلام عزیزم مرینت توی اتاقشه😊الیا: ممنون میرم پیشش..سلاااااام دوشت جون جونیه خودممممم دلم واشت تنگ شده بود😍🤧(کلا ۳روز همو ندیدید😑😂)
مرینت:سلام الیا منم خیلی دلم واشت تنگ شده بود😍🤧*و همو بغ*ل کردن* مرینت:نمیدونی چقدر بهت نیاز داشتم...الیا:واقعا خیلی نگرانم کردی این چندروز بیشتر از روزی ۱۰۰بار بهت زنگ میزدم یا خاموش بودی یا رد تماس میدادی شماره مامانتم که ندارم😑خلاصه کلی نگرانم کردی دختر🤧همینطور ادرین...منو نینو تا تونستیم به جفتتون زنگ زدیم ولی هیچکدومتون جواب نمیدادید....وقتی هم میومدیم خونه ادرین یا هیچکس نبود یا خود ادرین نبود...مرینت:ل لل لطفا از ادرین حرف نزنیم🥀 یهو یه بغض بدی تو گلوم جمع شد ولی نزاشتم الیا بفهمه...الیا:خوبی دختر؟ تو که از خدات بود فقط از ادرین حرف بزنیم خصوصا الان که حسابی با هم جفت و جور شدید نه؟😄😏مرینت:نه الیا نههههه منو ادرین اصلا با هم نیستیم🤧الیا:منظورت چیه خودم تو مدرسه دیدم درضمن تو همه چی رو راجع به ادرین گفتی و حسابی با هم شاد بودید...راستی از این حرفا گذشته امیلی خانوم رو دیدم عجب خوشکل بوداااا😄 خیلیم مهربون شانس توئه دیگه😏😄مرینت:نه اصلا هم اینطور نیست🤧الیا: ببین مرینت من یه ذره هم از ترفات رو نمیفهمم توضیح بده ببینیم توی این ۳روز دقیقا چه اتفاقایی افتاده؟! مرینت:ببین موضوع...*بایکم تته پته* ک ککک کاااارنه😣الیا: منظورت چیه چه ربطی به اون داره...مرینت:اون از من خوشش میومد🤧الیا:خب که چی اینو بهم گفتی حتی بهم گفتی که بهت ابراز علا*قه کرد و تو ردش کردی...مرینت:اون منو وادار و مجبور کرد که باهاش ازدو*اج کنم😭
نتیجه یه کار خییییییلی مهم باهاتون دارم💕ممنونم که خوندید و لطفا نظراتتون و یا ایراداتتون رو توی کامنت ها بگید و اگز خوشتون اومده لطفا لایک کنید🤗
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشر کنید💕ممنونم🙃
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
@امیر
منم با زور مامانم از۶سالگی امریکایی خوندم تموم شد می خوام برم فرانسوی ولی خوش حال میشم بزاری
______
میشه بپرسم آمریکایی چه زبانی؟ ؟؟؟
پارت جدید داستانم اومده آجی برو بخونش
منتظر پارت بعدی شمام
داداشش باهام قهره اجی حیف روش کراش زدم وگرنه خودم خفش میکردم
من یه دوست جون جونی عین الیا دارم بخوامم نمیتونم چیزیو ازش مخفی کنم هم خودش هم داداشش حالم خوب نباشه عین پلیس میشینن منو بازجویی میکنن خدایی چه گیری کردیم همین اول مهر
ایشالا همیشه برات بمونن😍
چشم حتما میزارم
یه چیز بگم حرستونو در بیارم
اره بگو😂😂
من هاشق فرانسه، پاریسو فرانسوی بودم، والان عین تو از شش سالگی کلاس زبان میرم و بعد گرفتن مدرکم میخوام برم فرانسوی یاد بگیرم(بزودی مدرک میگیرم) خوشحال میشم یه چیزایی از زبان فرانسوی بدونم😍😍
منم با زور مامانم از۶سالگی امریکایی خوندم تموم شد می خوام برم فرانسوی ولی خوش حال میشم بزاری
عزیزم موفق باشی🤗
چی بزارم؟
خیلیی خیلیی عالی♥😍
ج. چ: اره بزار خیلی کنجکاوم😁
ممنون خوشکلم😍چشم حتما
حرف نداشت
ممنونم🤗
سلا گلم داستانت مثل همیشه عالی بود من از پارت اول خوندم
و نمیتونم بزارمش زمین فقط بگو کی ازت کپی کرده
اگه میگی حداقل اسم داستانش که ازت کپی کرده رو بگو
سلام عزیزم.خیلی ممنونم که به فکر هستید ولی زیاد طرفداری نداره و فالووراش کلا ۱۳ تا هست و اینکه یکی بهش گفته از داستان من کپی کرده ولی من خودم نه بهش میگم نه به کسی معرفیش میکنم اینجوری خیلی خووورد میشه😊خودش فهمیده لابد
خیلی قلبت پاکه من واقعا دوست ندارم ازم کپی شه
نمی تونم حست رو درک کنم چون تا حالا ازم کپی نشده
راستی اگه میشه به تست های منم سر بزن کیوتم
ممنون عزیزم خب راستش حس خاصی نداره فقط ادم یکم زورش میاد و تموم میشه همین😂 منم مطمئنم متوجه شده چون گفت دیگه نمیخواد داشتانش رو ادامه بده😂😂😂
ازمن کپی شده تاحالا حسش روبگم
آدم حرسش میگیره🙄
بعد شروع به کامنت دادن میکنه تاجایی که اون آدم بفهمه که کپی کرده
بعد هم تاجایی که میتونه کپی میکنه😎😎
بعدم یه تست میزاره که ازش کپی شده
بفد آجی یا دادش های کاربری که کپی کرده میان وجنگ آغاز میشه
خلاصه بعد از کلی دعوا میان اونا رو آروم میکنن😂
حتما زبان و بزار
کلاس چندمی
گفتم که قبلا بهتون😂حالا یه بیوگرافی بعدا میزارم همه چی رو میگم💕