20 اسلاید صحیح/غلط توسط: مهلا انتشار: 4 سال پیش 28 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام من برگشتم
سلام من برگشتم بابت گندی که غزال زد معذرت میخواهم البته الان دستش در رفته به لطف من البته ما رزمی کاریم داشتیم تمرین میکردیم
&(هری)الان چی کار کنیم+(هما)استاد این گند شماست حال بفرمایید چه کنیم 😝😛 &(هری)هما میزنم دو شقت میکنما مسخره بازی بسه ببینیم چه خاکی برزیم تو سرمون+(هما)خاک رس
یهو گروگان گیره اومد گفت ارباب میخواد ببینتون دیدیم ارباب ارباب که میگن ولدرموت خودمونه میگه به به گروه هاوانا خندید+(هما)مرض رو اب بخندی# (هرمیون)ولدرموت میگه چی+(هما)اولن هاوانا نه هرمانا دومن چیشده ادم عوضی داستان اومده پیش ما یا ما را اورده @ (رضا)گفت قدرتاتون میخوام+(هما) پس بیا بگیرش ببینم تو فکر کردی ما الهه پنج عنصر طبیعی قدرتامون میدم بهت عمرا
نویسنده: با عرض معذرت که اومدم جفت پا پریدم وسط داستان فقط خواستم بگم هما و رضا اصیل زادن یا بهتره بگم خون گودریک گریفندور تو رگه اونها هست چهارتا شون قدرتایی مثل بال کنترل عناصر زمین و غیره دارن و میتونم بگم اونا یکی از قویترین جادوگرای اون عصر هستن و اما قدرتاشون هما کنترل اب و یخ داره هرمیون اتش هری خاک و رضا هوا خب ولدرموت دنبال عناصره و اونا الان در حال جنگ هستن
@ (رضا)من خسته نیستم اما زخمم خیلی درد میکنه ¢ (ولدرموت)معلومه چون شما هفده سالتونه+(هما) همین چهارتا بچه هفده ساله کلی دیوونه بازی کردیم# (هرمیون)بچه ها یه پیشنهاد پیروزی هامون بگیم شاید درد فراموش کنیم هم اینا رو عصبانی کنیم مثلا سال اول هری سنگ جادو پیدا کرد و معلم دیوونمون شکست داد
+(هما)اره جواب میده و تمام دیوونه بازی هامون تعریف کردیم و شکستشون دادیم@ (رضا)یک خبر بد برای ولدرموت ما تموم ارتشتو شکست دادیم$ (ولدرموت)ننننننننننننهههههههه+(هما)نه و مرض نه و حناق نه و درد بی درمون و اومدیم بیرون تو جنگل بودیم
هاگواتز اونور جنگل بود هوا سرد و باران می اومد همه دستشون گرفتن رو سرشون خیس نشن اما من همینطوری رفتم کلاه سویشرتمو برداشتم عاشق باران بودم همه تو خونه بهم میگن دختر باران این لقبو سهند بهم داد بهترین لقب بود یاد بچگیام افتادم
نویسنده: اینجا یک پلی بک به گذشته هما است
(گذشته)وقتی بچه بودم پیش عمو محمود زندگی می کردم یعنی خونه داشتیم اما چون مامانم اینا دانم در حال سفر بودند من پیش عموم میرفتم زن عمو مامان سمین صدا میکردم و هم بازی هام سهند و یاشار و غزال بودند منو و یاشار بچه های ارومی بودیم اما غزال و سهند نه شر و شیطون بودند با همدیگه فوتبال و بازی پسرانه میکردیم من و غزال خوشمون نمیامد خاله بازی و بازی دخترانه بکنیم
با سهند سر جنگ داشتیم یادمه یکبار شب ساعت سه شب بود همه خواب بودن یهو دیدم صدای تق و توق میاد از خواب پریدم با متکا رفتم بیرون دیدم یاشار حالت منو داره صدا از اتاق سهند میامد پریدیم تو اتاق دیدیم اینا داشتن خوراکی میخوردن ماهم پیششون موندیم صبح که شد عمو ازمون پرسید چی شده بود منم گفتم سهندم یک دعوای درست و حسابی شد عصر تو اتاق بودم سهند اومد یک فصل کتک مفصل زد و رفت و من بدبختم به خاطر کتکایی که خوردم مریض شدم اونموقع رضا دیدم
وقتی میرفتیم ارومیه خیلی حال میداد فوتبال بازی میکردیم اسب سواری و خیلی چیزای دیگه یکبار رفته بودیم ارومیه باران میومد چه بارانی همه رفتن تو اما من موندم اونم بایه سویشرت نازک مامان سیمین گفت بیا تو گفتم مامان سیمین بذار یه کم دیگه بمونم سهند گفت مامان ولش کن دختره بارانه دیگه از مامانش دل نمیکنه مامان سیمین گفت دختره باران کیه سهند گفت هما
از اونموقع من شدم دختر بارون اهی کشیدم دلم براشون تنگ شده بود رسیدیم هاگوارتز
بعد از یکم بازجویی یا پرس و جو ولمون کردن عصر بسمت سالن نیازمندی های گریفیندور رفتیم سر کلاس همه پرسیدن کجا بودیم@ (رضا)هما راست کار خودته# (هرمیون)اره برو &(رضا) بفرمایید+(هما)ای همتون بمیرید با این کاراتون رفتم گفتم سلام ما برگشتیم اما با خبرای بد باید سرعت بیشتر کنیم ورد بیشتر یاد بگیرید تمرین کنید و یک ماه دیگه سال تموم میشه و امروز اول ماه است
و دو هفته دیگه ازمون می گیرم و اگر موضوعی غیر از درس اینجا ببینم برخورد میکنم نمونش خانم جینی ویزلی به نظر شما اینجا جای اوردن تکالیف مدرسه است خانم محترم شما به خاطر این کار و کار دیگه ای که خودتون میدونید
تنبیه میشوید و از کلاس اخراجی و حافظت پاک میشه برو بیرون@ (رضا)جینی گریه کنان اومد و گفت رضا لطفاً به هما بگو بهم فرصت بده+(هما)رفتم گفتم فرصت الان بهت دادم تو از دستش دادی و همه چی برای بقییه گفتم البته اولشو سانسور کردم
حافظش پاک کردم کلاس تموم شد و رفتیم تو خوابگاه بودیم# (هرمیون) هما میشه یکم از گذشته و بچگیت برام بگی+(هما) باشه اما چرا میخوای بدونی#(هرمیون) خب میدونی برام سوال شده بود+(هما)باشه یکمشو تعریف کردم خب باید بگم منو و غزال همبازی پسرا بودیم چون بازی های دخترانه را دوست نداشتیم با سهند سر جنگ داشتیم چون شیطون بود و بلا سرمون می اورد
# (هرمیون)هما سیا کیه همون پسره که باهاش حرف نمی زنی+(هما)اوهوم اسمش سیاوش اما ما سیا صداش میکنم ادمه کینه ای یکی از کشته مرده های غزاله
#(هرمیون) چی+(هما)کشته مرده یعنی عاشق و دلباخته اش شده یاشارم عاشق غزاله غزالم یاشار میخواد سیا برای همین با یاشار و سهند سر جنگ داره پارسال میخواست یاشار با تفنگ بزنه اما خداروشکر نتوانست منو وسهند فهمیدیم و نزاشتیم به خاطر همین با منم سر جنگ داره باغزالم رفته صحبت کرده که غزال بهش گفته نه به خاطر همین با هم حرف نمی زنیم تا دعوا نشه
#(هرمیون)تو چرا دخالت کردی اونوقت ممکنه یه بلایی سر تو بیاره+(هما)اولن نمیتونه جرات نداره بعد اونا هم بازی بچگیم بودن هم خون دختر عمو و پسر عمو ی من هستن باید بهشون کمک میکردن حالا بگیر بخواب تا منم بتونم بخوابم چون یک ماه دیگه بدبخت میشم# (هرمیون)چرا+(هما)سهند نمیزاره بخوابم شب بخیر# (هرمیون)شب بخیر
نویسنده:خب این پارت تموم شد حالا نظر سنجی دارم ایا برشون گردونم ایران یا فصل تابستان بنویسم چون طنز است و اینکه تشکر دارم ازElena که همیشه پارتامو میخونه و نظر میده و اینکه دختری یا پسر و اسمت چیه و بابت گندی که غزال زده بازم معذرت میخواهم خداحافظ
20 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
خواهش میکنم عزیزم
من النا هستم و دخترم:|
ببخشید یه سوال شما کلاس چندمی؟
سلام من هما خوشنامی هستم کلاس پنجم ابتدایی