
با پارت دوم در خدمتتون هستم اگه از پارت قبل که معرفی شخصیت اصلی داستان بود هوستون اومد این پارت رو بخونید
با دیدن اون چهره خشکم زد و پاهام سست شد و نزدیک بود بیفتم که ماریا منو گرفت و گفت:حالت خوبه؟مدیر که تا اون موقع سرش توی دفتر و برگه های رو میزش بود متوجه ما دوتا شد که اومده بودیم تو اونم با دیدن من سر جاش میخکوب شده بود😮😮😮 همینطور که بهم نگاه میکردیم گفت:تو جولی نیستی؟منم بهش گفتم:تو مایکل نیستی پسر دوست بابام که اومده بود خونمون و هی اذیتم میکرد
با دیدن اون چهره خشکم زد و پاهام سست شد نزدیک بود بیفتم که ماریا منو گرفت و گفت حالت خوبه.مدیر که تا اون موقع سرش توی دفتر و برگه های رو میزش بود متوجه ما دو تا شد که اومده بودیم تو اونم با دیدن من سر جاش میخکوب شد🤯🤯🤯😮😮 همینطور که بهم نگاه میکردیم گفت:تو جولی نیستی.منم بهش گفتم:تو مایکل نیستی پسر دوست بابام که اومده بود خونمون و هی اذیتم میکرد؟
گفت:البته خودمم.(چه اعتماد به سقفی 🤣🤣🤣)عصبانی شدم نزدیک که خشمم فوران کنه ولی جلوی خودمون گرفتم چون بهرحال مدیر بود شماره کلاس رو ازش گرفتم تو کلاس B1بودم همون کلاسی که ماریا توش بود وارد کلاس شدیم و منتظر موندیم تا معلم بیاد.بعد از چند دقیقه معلم وارد کلاس شد 👩🏫 همه به احترامش شدیم و نشستیم
گفت:من خانم سزار هستم معلم ادبیات کره ای شما و ادامه داد حالا یکی یکی خود تون رو معرفی کنید.بچه ها یکی یکی خودشون رو معرفی میکردند رسیدیم به یکی که قیافه خیلی برام آشنا بود با خودم فکر می کردم که اینو کجا دیدم بعد با معرفی اسمش فهمیدم نئون جونگ کوک کوچکترین عضو گروه بی تی اس بود چند بار تو اینترنت دیده بودنش ولی به عکساشو توجه نکرده بودم همینطور که با خودم حرف میزدم با صدای معلم به خودم اومدم بلند شدم و خودمو معرفی کردم بعد از معرفی بچه ها معلم درس رو شروع کرد بنظرم خانم خیلی خوبی می اومد زنگ کلاس تموم شد با ماریا داخل حیاط رفتیم وقتی جونگ کوک وارد حیاط شد تمام دختر و پسر های دانشگاه دورش جمع شدند
که ازش عکس بگیرند منم یه ذره طرفدارش بودم ولی خیلی عاشقش نبودم همینطور که نگاش میکردم جونگ کوک متوجه شد و اومد گفت: چرا اینطوری من و نگاه میکنی؟ امید نزدیک شده بود که میخواستم لقمه توی ذهنم و تف کنم تو صورتش(🙏🙏🙏🙏ببخشید بی ادبی شده جونگ کوک منو ببخش🙏🙏)به همین خاطر لقمه تو دهنمو قورت دادم و هرچی تو ذهنم بود رو تحویلش دادم
دست ماریا رو گرفتم و رفتیم پشت دیوار قائم شدیم نزدیک غش کنم که یادم اومد به جونگ کوک گفتم:ازت بدم میاد ازت متنفرم . ولی خوب شد چون حرف دلم و بهش گفتم بعد با صدای ماریا به خودم اومدم که گفت پاشو بریم؟ زنگ خورد بید میرفتم ماریا اومد گفت کجا زندگی میکنی
بهش گفتم الان که خونه ندارم پس تو خوابگاه دانشگاه میمونم ماریا گفت:خوابگاه دیگه چیه خونه من خیلی بزرگه تازه تنها زندگی میکنم بیا بریم؟ پیش من؟بهش گفتم نه نمیخوام مزاحمت بشم .جواب داد:مزاحمت چیه پاشو بریم؟ بالاخره بعد یه عالمه تعارف قبول کردم که برم پیشش
تی راه خونه یکی رو دیدیم که ماسک زده و داره راه میره یکم که به صورتش دقت کردم متوجه چشماش شدم و اون چشمارو می شناختم یکدفعه فهمیدم اون جین عضو گروه بی تی اس بود هستش و من عاشقشم یکدفعه متوجه نگاش شد و فهمید که شناختمش و میخوام اسمش رو بگم چون نفسم و حبس کرده بودم
یکدفعه متوجه نگاش شد و فهمید که میخوام اسمشو بگم چون نفسم و حبس کرده بودم همین که اسمشو میخواستم بگم متوجه یه چیزی روی لبام شدم برگشتم صورت جین رو از نزدیک دیدم که داشت نگام میکرد من و ماریا رو کشید و برد کنار یک دیوار و ماسکشو کشید پایین منکه قبلش متوجه شدم هیچ واکنشی نشون ندادم ولی ماریا داشت از خوشحال بال در میاورد
ماریا پرسید شما واقعا جین هستید؟جین از بی تی اس؟جین جواب داد بله خودم هستم. منم که از طرفی خیلی عاشق جین بودم و دوست داشتم ببینمش ازش پرسیدم:آقای سوکجین میشه یه امضاء بهم بدین؟لبخند زد و گفت : بله حتما . منم انقدر خوشحال شدم و دستو پام و گم کردم که یادم رفت برگه و خودکار از توی کیفم در بیارم و بهش بدم بعد که متوجه شدم زود برگه و خودکار درآوردم و بهش دادم و اونم برام امضا کرد که متوجه شدم ماریا بهم اشاره میکنه که بریم منم انقدر جین رو دوست داشتم نمی تونستم چشم ازش بردارم
ولی مجبور بودم که برم ازش خداحافظی کردم و رفتم همینطور که تو راه می رفتیم به یه مغازه رسیدیم که داخلش پر از وسایل بی تی اس بود با خوشحالی رفتم داخلش همینکه داخلش شدم یه عکس به صورتم برخورد کرد چشمامو که باز کردم دیدم لبام رو لبای اون کسیه که تو عکسه اومدم عقب ببینم عکس کیه که باریدن اون عکس چشمان چهارتا شد
ادامه در پارت بعدی امیدوارم این خیلی کم یا زیاد نباشه اگه به جونگ کوک توهین شد ببخشید امیدوارم ناراحت نشین چون این یک داستانیه که واقعیت نداره اگه از این پارت هوستون اومد نظر فراموش نشه دوستون دارم بوسسس💋💋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود👌👌👌ادامه شوزودتربزار🤗مرسی❤
ببخشید جاهایی بعضی کلمات اشتباه نوشته شده مخصوصا اون آخرش چون زود تایپ میگردم راستی این یک داستان بلنده اگه دوست داشتین بخونین و یه چیز دیگه دوست دارین اونی که تو عکسه و لبای جولی بهش خورده که باشه نظر بدین حتما اونو میزارم
عالی بود :)