سلام اینم پارت 16
به اسم درس خودندن رفتیم تو اتاق اما به جای درس خوندن کای آنقدر منو خندوند که دلم درد گرفت. گفتم:بسه. گفت:تازه اولشه. منم خوشم میومد ولی خوب دل درد گرفتم. و دوباره شروع کرد به خندوندن من. داشتم از خند غش میکردم که صدای در اومد. یه نگاهی به کای انداختم و جفتمو خودمونو جمع و جور کردیم. کای سریع تا من در رو باز کنم کتابای روی میز رو باز کرد و کلشو کرد تو کتاب. در رو باز کردم.لیلی رو دیدم که یه سینی که دوتا ماگ داخلشونه. گفت:آپریل عزیزم بیا این هادچاکلت ها رو بگیر.یه نگاهی به سینی انداختم و بعد رو به لیلی گفتم:او ممنونم لیلی.سینی رو گرفتم و گونه اش رو بوسیدم.لبخندی زد و رفت پایین.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
به نظرتون ادامه داستان چی میشه اگه دقت کرده باشید آپریل تو حرف هاش به چیزایی گفت.
😂
آره سرم شلوغه. جهنم که چه عرز کنم از جهنم هم بدتره.
از همتون ممنونم.
عععااااالللللللللیییییییییییییییییی پرنسس عاللیییییییییییییی
عالی بود پرنسس یخی فوقعالده بود💚💙💜