
ناظر اخه استیکر چه مشکلی داره ؟ این حس و حال داستانم بیشتر میکنه بچه ها به نظر سنجیم سر بزنین
گفت : ( این چیه 😐 💔 😑 😳 ) گفتم : ( چیزی که برای ادامه ی حیات بهش نیازمندی 😐 💔 😑 🔪 ) گفت : ( ممنوننننننننممممم 😍 😍 😍 😍 😍 😍 ) بعد ادامه داد : ( پس نوشابه ش کو ؟ ؟ ؟ 😳 😅 😕 😕 ) گفتم : ( خیلی پر رویی 😑 😐 💔 😑 تازه دادمش به تائو بخورتش 😏 🙄 🤓 😎 ) گفت : ( آیشش بازم اون تائو ی کنه ی . . . . . . . . . 😑 😐 💔 🔪 😑 ) گفتم : ( هوی با تائو ی من درست حرف بزنا 😑 💔 😐 🔪 🔪 🔪 ) گفت : ( اگه نزنم چی میشه ؟ 😑 🔪 💔 😑 ) رفتم سمتش که جیغ زد 😑 💔 😐 😐 یعنی آبروم رفت 😑 😐 🔪 💔 همه به من نگاه کردن 😐 😑 💔 🔪 بلند گفتم : ( من با این هیچ نسبتی ندارم 🔪 😑 💔 😐 ) و راه رفتنم رو سریع تر کردم 😐 😑 💔 🔪 ( این واکنش منه / بابامه وقتی بابام / من توی خیابون اذیتم /اذیتش میکنه /میکنم 😑 🔪 💔 😐 😐 اما فرقش اینه من /اون فقط از صحنه جرم دور میشم / میشه 😎 😎 🤓 🤓 دیگه هیچی نمیگم /نمیگه 😐 💔 🔪 🤓 ) رومو کردم به کوک 😏 😏 😏 😑 داشت دنبالم میومد 😐 😑 💔 🔪 یه تاکسی گرفتم گفتم : ( برو به عمارت جئون 😊 😅 😐 💔 ) با تعجب گفت : ( چشم خانم 😳 🙄 😳 🙄 ) تا اومد راه بیوفته کوک جلوشو گرفت 😐 💔 😑 😑 🔪 اومد سوار ماشین شد 🚕 🚗 و گفت : ( منم همونجایی که ایشون میرن ببر 😑 😐 💔 🔪 ) گفتم : ( من میرم سر قبرم میای ؟ 😊 😊 🔪 🔪 ) گفت : ( با کمال میل 😊 😊 😊 😁 ) گفتم : ( کوک مسخره بازی در نیار برو بیرون 😑 🔪 😐 💔 خودت یه ماشین بگیر 💔 🔪 😐 😑 ) تا اومدم چیز دیگه ای بگم دهنمو گرفت و رو به راننده 😑 😐 💔 گفت : ( به حرف ایشون گوش ندید راه بیوفتین 😊 🔪 😊 💔 ) راننده راه افتاد 😐 💔 🔪 🔪 کوک هنوز دهنم رو گرفته بود 💔 🔪 😐 😑 گازش گرفتم دستشو برداشت و تا خواست جیغ بزنه دهنشو گرفتم 😐 😑 🔪 💔 😁 🖐 میخواست گاز بگیره اما دستمو✌🏻 😼 با دست خودش ✋🏻 🙀 تعویض ( عوض 😐 🔪 💔 😑 ) کردم و اون خودشو گاز گرفت 😊 😁 ✌🏻 🔪
دوباره میخواست جیغ بزنه 🙀 😱 😱 😱 اما دستشو روی دهنش فشار دادم و صداش در نیومد 😊 🔪 😑 😐✌🏻 اخه چرا اینقدر من خوبم 😊 ✌🏻 😐 😑 ( دارم دعا میکنم خانم علوم صدام نکنه 😐 ✌🏻 💔 🔪 ) در گوشش زمزمه کردم : ( 😑 🔪 😐 💔 بخوای دوباره آبروم رو ببری چنان میزنمت که از صد جات جیغ بزنی 🔪 😐 💔 😑 ✌🏻 ) اونم با صدای نا واضحی گفت : ( ب....فاشه ...حاهالا ....ونم کن 🔪 😐 😑 💔 ) ( باشه حالا ولم کن 😊 ✌🏻 🔪 ) منم دستمو شل کردم اونم دستشو برداشت 😐 ✌🏻 🔪 💔 😑 گفت : ( چیشش 😑 🔪 💔 😐 مثلا من باید قوی تر تو باشم 💔 🔪 😐 😑 ) گفتم : ( خب برو کاراته 😊 ✌🏻 😊 ✌🏻 🔪 ) گفت : ( امم فکر بدیم نیستا 🤩 🤩 💔 😐 ) ( بچه ها خانم گفت تختی که اطرافتون هست 😐 💔 🔪 🤣 باید بگه چیزی که الان روشین 🤣 🤣 😁 ✋🏻 ✌🏻 اینجوری حال منو توصیف میکنه 🤣 ✌🏻 😐 ✌🏻 ✋🏻 ) ( مث انسانم نخوابیدما 😐 🤣 🤣 😐 پاهام از تخت آویزونه 🤣 🤣 😐 ✌🏻 بالشتم و پتوم از تخت افتادن پایین 😐 ✌🏻 دستم زیر سرمه 🤣 😐 🤣 مقنعم هم سرمه اگه خانم صدام زد 😐 🤣 ✌🏻 ) راننده گفت : ( خانم آقا رسیدیم 🤣 🤣 😊 😊 ) گفتم : ( ممنون 😊 😁 ایشون کرایه رو میدن 😊 🤣 😁 ) و به کوک اشاره کردم و رفتم تو خونه 😊 🤣 😁 مامان روی مبل نشسته بود و فیلم میدید 😐 💔 ✋🏻 ✌🏻 اریانم رو مبل برعکس نشسته بود 😊 😁 ✌🏻 😐 یعنی لنگ در هوا سر در زمین 😐 💔 🔪 💔 بابا و کای هم رفته بودن سر کار 🤣 🤣 🤣 💔 بابا میخواد مدیریت رو به کای یاد بده 🤣 💔 🤣 💔 صدایی از پشتم اومد 😳 🙄 🙄 💔 گفت : ( ا/ت 😊 🔪 😊 🔪 ) گفتم : ( جان 🙄 🙄 🙄 ) گفت : ( میکشمت 😊 🔪 😊 🔪 ) گفتم : ( قربانت 😊 🙄 😊 🙄 ) دویدم پشت مامان 🙄 🙄 😐 ✌🏻 کوک اومد دنبالم 🙄 🔪 😐 به مامان گفتم : ( مامانننن اگه میخوای بی دختر نشی اینو بگیر 😐 🙄 🔪 ✌🏻 😊 ) مامان گفت : ( اولا اریان این وسط هویجه ؟🥕 🥕 اگه تو چیزیت شه یه دختر دارم هنوز 😊 ✌🏻 دوما صدا نکن جا حساس فیلمه 😐 🔪 😐 🔪 ) گفتم : (تو این همه منو دوست داری من چه کنم آخه 😐 🔪 💔 🙄 ) و رو به کوک ادامه دادم : ( بیا مذاکره کنیم 😊 😐 😊 😁 ✌🏻 ) گفت : ( بیا ببینم انگار خیلی فیلم میبینی 😑 🔪 💔 🔪 )
بلند گفتم : ( اریانننننننن 😐 💔 🙄 😑 😁 ) اریان بلند شد 👌 👌 👌 گفت : ( تا وقتی من اینجام نمیتونی به ا/ت دست بزنی 😏 😎 😎 😌 ) و اومد جلوی من وایساد ✊🏻 ✊🏻 ✊🏻 👌 😎 صدای کای اومد که گفت : ( چیییییییییییییییییییییییییییییییییییی 😑 😑 بدون من یار کشی میکنین 😑 😎 😏 🔪 منم با کوکم ) گفتم : ( مگه تو نرفته بودی سر کار 😑 😑 😐 💔 ) کای گفت : ( خب برگشتم 😑 💔 😐 ✊🏻 ) کوک گفت : ( افرین داداش خودمی 😎 😉 😉 🙃 ) داد زدم : ( رونیکااااااا 😌 😌 😍 😍 🥰 ) رونیکا اومد و گفت : ( منم با ا/ت و اریانم 😌 😏 😎 🤓 ) کوک گفت : ( 😑 💔 این نمیشه تو خواهر منی پس باید با من باشی 😑 💔 🔪 😎 ) رونیکا گفت : ( اولا دخترا با دخترا 😎 🤓 👧🏻 👧🏻 👧🏻 پسرا با پسرا 👦🏻 👦🏻 دوما کای هم برادر این دوتاس 🤓 😎 🤓 😎 ) گفتم : ( حرف حق را از رونیکا بشنوید 😎 😎 😎 🥰 عاشقت شدم رونی ) کوک گفت : ( قانع شدم 💔 😑 😐 ✊🏻 ) رونیکا گفت : ( پس الان هردو مثل همیم 🤓 🤓 🤓 🥰 ) گفتم : ( یعنی تو هم منو دوست داری ؟ 🤓 😎 🤓 😎 ) گفت : ( نه دیگه الان هر دو منو دوست داریم 😎 🤓 ✊🏻 ✊🏻 ) گفتم : ( چشششش 😑 😐 💔 😒 ) کوک داد : ( بابااااااا 😎 🤓 ✊🏻 عمووووو ) بابا و عمو اومدن 😐 💔 😒 😑 هر دو با هم گفتن : ( من با تیم کوکم 🤓 ✊🏻 😎 😎 ) داد زدم : ( مامانننننن زن عموووو 😐 😌 🤓 😎 ✊🏻 ) اونام اومدن و گفتن : ( پس ما هم با تیم ا/ت ایم 😎 😎 ✌🏻 ✌🏻 ) مامان ادامه داد : ( اما من وسط فیلممم 😐 😑 💔 😒 ) با حالت اعتراض گفتم : ( ماماننننن 😑 😐 💔 🔪 ) گفت : ( باشه بابا من تکرار شو میبینم 😎 😑 💔 ✌🏻 ) گفتم : ( کوک بهتره تسلیم بشی 😎 🤓 😒 ما پنج نفریم 🤓 ✌🏻 🤓 😎 اما شما ها چهار 😑 💔 😐 ✌🏻 کوک گفت : ( این به تعداد نیست 😎 🤓 ✌🏻 به عقله که توی گروه شما فقط سه نفر دارن 😒 😒 💔 🔪 ) اریان و رونیکا گفتن : ( کوکککککککککک 😤 😠 😡 🤬 میکشمتتتتتتتتتتتتتت 😡 😠 🤬 🔪 ) کوک گفت : ( چیه خب با گفتن حقیقت مشکل دارین ؟ 😑 💔 🤓 😐 🛡️ ) گفتم : ( اولا تو گروه ما همه عقل دارن 🤓 😎 ✌🏻 😎 فقط توی گروه شما ها دو نفر عقل دارن 😎 🤓 🛡️ ✌🏻 )
چهار نفر پشت سرم ( زن عمو مامان اریان و رونیکا 😌 😐 💔 ) گفتن : ( خوب گفتی ✊🏻 😌 ✊🏻 🥰 ) گفتم : ( میدانم و ممنانم 😌 ✊🏻 🥰 🥰 ) کوک با اعتراض گفت : ( پس بیا مسابقه بدیم 🤬 😑 🔪 💔 😎 گروه بازنده باید به گروه برنده غذا بده 😏 😌 💔 😎 ) گفتم : ( اوکی قبوله 😏 😌 😎 🥰 ✌🏻 ) قیافه من ( 😏 ✌🏻 ) قیافه رونیکا ( 😰 😵 ) قیافه اریان ( 😌 😖 ) قیافه مامان ( 😑 😐 ) قیافه زن عمو ( 😐 💔 ) قیافه کوک (😎 😌 ) قیافه کای ( ✊🏻 🤓 ) قیافه بابا ( 😐 💔 ) قیافه عمو (😐 💔 ) یه سوال 😐 💔 😑 چرا فقط من تو گروهم اعتماد به نفس دارم ؟ 😐 💔 😑 🔪 گفتم : ( خب اولین مسابقه 🤓 😎 😏 ✌🏻 مسابقه ی سوال و جواب 😎 ✌🏻 😎 یه گروه سوال میپرسه اون گروه جواب میده و به این ترتیب میگذره تا یکی از گروها کم بیاره 🤓 🔪 😎 ✌🏻 ) کوک با استرس گفت : ( باشه قبوله 😰 😰 ✊🏻 😖 ) رفتیم توی اتاق من تا با همدیگه مشورت کنیم ( یه لحظه وایسین برم ببینم زنگ بعدی چه درسی دارم 😐 💔 اجتماعی دارم چرااااا من از معلمش بدم میاد 😑 🔪 ) مامان گفت : ( خب کی درسش بهتره ؟ 🙄 🥸 🤠 🤠 ) اریان رونیکا و زن عمو هم زمان به من اشاره کردن 😐 ✌🏻 😑 💔 مامان گفت : ( ااااا چه دختر خوبی دارم که درس میخونه 🤠 🤠 🤠 🤠 ) گفتم : ( اما اون یکی دخترت سر کلاس خوابه 😑 💔 ✌🏻 😐 😎 پسرت هم همینطور 😐 💔 ✌🏻 😑 زن عمو پسر شما که بدتر این دوتاست 😑 ✌🏻 💔 😐 کلاسا رو میپیچونه سر کلاس میخوابه با معلم حاضر جوابی میکنه 💔 😐 ✌🏻 😑 اما دخترت بعد من شاگرد اوله یعنی کلی شاگرد دومه 😐 😑 ✌🏻 💔 ✊🏻 ) اریان گفت : ( ا/تتتتتت 🤬 🔪 😊 قرار بود لو ندی 🤬 🔪 😡 ) رونیکا هم گفت : ( میخواستی مثل ما دوتا درس بخونی 😑 💔 😐 😊 ✊🏻 ) گفتم : ( حرف حق 💔 😐 😑 ✌🏻 ) ادامه گفتنم : ( خب کی سوالا رو جواب بده 😑 😐 💔 ✌🏻 ) همه یک صدا گفتن : ( تو 😊 ✊🏻 ) گفتم : ( باوش 😐 💔 😑 ✌🏻 ) از زبان کوک : ( خب من چه گِلی به سرم بگیرم ؟ 😑 😭 😐 💔 توی گروه ما هیچ کس نخبه نیس و همه عقلشون کمه 😐 💔 😭 اما تو گروه ا/ت دوتا نخبه هست 😭 💔 خود منم درسم خوب نیست 😐 💔 😑 ✌🏻 بابا گفت : ( خب کی سوالا رو جواب بده ؟ 😊 😍 🙄 🙄 ) هیچکس چیزی نگفت 🙄 💔 😐 😑
بابا گفت : ( کوک تو جنگ رو شروع کردی پس تو جواب بده 😐 🙄 💔 😑 😊 ) گفتم : ( اما بابا من اصن نمیدونم دو ضرب در دو چند میشه 😑 💔 🙄 😐 ) بابا گفت : ( چشمم روشن 😐 💔 😑 🔪 چرا معلمت بهم نگفت 😑 💔 😐 🙄 ؟ ؟ ) کای گفت : ( آقا اجازه ما بگیم ؟ 😍 😊 ☝🏻 ☝🏻 معلمو تحدید کرد ) بابا گفت : ( چشمم درخشان 😑 😐 🔪 💔 ) ( از روشن گذشت شد درخشان 😍 ✌🏻 😍 ✌🏻 😊 سر کلاس قرآنم 😐 💔 😑 ✌🏻 ) عمو گفت : ( پس کای تو جواب بده 😊 😊 🙄 😊 ) کای گفت : ( اااا..... خ..ب چیزه 🙄 🙄 🙄 🙄 ) گفتم : ( آقا اجازه ؟ ☝🏻 😍 ☝🏻 😊 ایشونم سر کلاس خواب بود و معلمو تحدید کرد 🙄 ☝🏻 ☝🏻 😍 ) از زبان ا/ت : رفتم تا ببینم اونا تو چه مرحله این 😐 💔 😑 ✌🏻 دوباره رفتم تو اتاق 😐 💔 😑 ✌🏻 مامان گفت : ( چی شد ؟ ؟ 😊 😍 😊 😍 ) گفتم : ( اینا فعلا در حال تخریب کردن همدیگن 😑 ✌🏻 😐 💔 ) مامان هم پوکر فیس شد 😐 ✌🏻 💔 😑 رفتیم بیرون و گفتیم : ( وقت تمومه 😑 💔 😐 🔪 ) اونام با نا امیدی گفتن : ( باشه 😞 😓 ) من و کوک باید جواب میدادیم 😏 😏 😐 ✌🏻 مطمئنا میبریم 🤓 ✌🏻 😐 😏 اول من باید سوال می پرسیدم 😐 😏 گفتم : ( میانگین فاصله خورشید از زمین ؟ ) گفت : ( ۱٫۴۹۶×۱۰۱۱ m۸٫۳۱ دقیقه با سرعت نور ) گفت :( مساحت سطح ماه؟ 🌚 🌕 😏 ✌🏻 ) با خونسردی گفتم : ( ۳٫۷۹۳×۱۰۷ km۲ ) ( به آموخته ها خودم داره اضافه میشه 😐 💔 😐 💔 ) گفتم : ( معنی کلمه homo ؟ ؟ 😏 ✌🏻 😐 💔 ) اینو پرسیدم چون میدونستم انگلیسیش خوب نیست 😏 🤓 ✌🏻 🤣 با من من گفت : ( اا چیزه 😖 نمیدونم ☹️ 😣 ) گفتم : ( پس ما توی اولین مسابقه بردیم 😐 ✌🏻 😏 🤓 ) گفت : ( خب 😏 😏 دومین مسابقه مسابقه نقاشی 😏 🤓 ✌🏻 🤓 )
برو بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
و دوباره رد شد
و منی که منتظر اومدن پارت ۱۶ نمیدونم چرا بررسی نمیشه
اجی لطفاً ناراحت نشو ولی استیکر کم بزار و هی وسط داستان نیا امیدوارم ناراحت نشی
نه اشکالی نداره 😁🖐ببین استیکر احساس داستانو زیاد میکنه و منم سعی میکنم کمتر بیام وسطش 😁✌😐
عالی بود خیلی خیلی خوب مینوسی
ممنونم 😁🤩🖐
عالیییی بود فقط میشه تند تند بزاری
ممنون ببخشید نمیتونم اخه هم کلاس دارم هم تکالیف زیاد برا همین نمیتونم اگه بخوام تند تند بنویسم کمتر میشه
آهان باشه